|
قطعنامه پیشنهادی آمریکا درباره تمدید تحریم تسلیحاتی ایران در نشست روز سهشنبه شورای امنیت تصویب میشود؟
بد سرنوشت
گروه سیاسی: روزهای آینده را میتوان مقطع زمانی تعیینکنندهای در زمینه سیاستهای ضدایرانی دولت آمریکا به حساب آورد؛ موقعیتی که بر اساس شواهد و قرائن حکایت از شکست راهبرد ممانعت از الغای تحریم تسلیحاتی ایران در مهرماه سال جاری دارد.
به گزارش «وطن امروز»، دولت آمریکا روز سهشنبه قطعنامهای را که خواستار تمدید تحریم تسلیحاتی علیه ایران است در شورای امنیت سازمان ملل متحد به رأی خواهد گذاشت تا شاید مهمترین آزمون پیشاانتخاباتی ترامپ برای مقابله با ایران به کمک او بیاید. با این حال به رغم زمان محدودی که تا جلسه روز سهشنبه مانده است، برآوردها و تحلیلهای رسانهای حکایت از ناکامی آمریکا در این امر دارد به گونهای که حتی فراتر از اعلام صریح مخالفت چین و روسیه با طرح پمپئو، برخی گمانهزنیها حکایت از ناتوانی آمریکا در جمعآوری 9رأی لازم برای تصویب این طرح دارد. با این حال شواهد موجود حکایت از همراهی کشورهای اروپایی با طرح پمپئو دارد و بعید به نظر میرسد که ۲ عضو اروپایی و دائم شورای امنیت سازمان ملل (انگلیس و فرانسه) و دیگر دولتهای اروپایی حاضر در شورای امنیت، رای متفاوتی با آمریکا داشته باشند؛ امری که ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت خارجه روسیه در نشست خبری ماه گذشته خود از آن به عنوان هدفگیری برجام از سوی دیگر کشورها یاد کرده بود. در این میان روز گذشته نیز شورای همکاری خلیجفارس در نامهای به شورای امنیت سازمان ملل خواستار تمدید تحریم تسلیحاتی ایران شد. به گزارش خبرگزاری بلومبرگ، کشورهای عضو شورا یعنی بحرین، کویت، عمان، قطر، امارات عربی متحده و عربستان سعودی روز شنبه در نامهای به شورای امنیت سازمان ملل از این شورا درخواست کردند تحریمهای تسلیحاتی تمدید شده و در راستای جلوگیری از آنچه «اشاعه بیثباتکننده تسلیحات ایران» عنوان شده است، اقدامات لازم دیگری نیز مانند توقیف داراییها و ممنوعیت سفر برای افراد مشارکتکننده در تامین، فروش و انتقال تسلیحات به ایران یا از آن انجام شود.
* عدم اجماع روی متن مسموم
با تمام این تفاسیر، خط ثابت رسانههای بینالمللی و پیام غیرمستقیم کنارهگیری برایان هوک، خبر از ناکامی پروژه آمریکا در تمدید تحریم تسلیحاتی ایران که 26 مهرماه لغو خواهد شد، دارد. روز شنبه فارینپالیسی در گزارشی این قطعنامه را نمونهای از سندی با ویژگیهای «دیپلماسی ترامپ» توصیف کرد و نوشت: این قطعنامه جسورانه است و به دنبال تحمیل تعهدات حقوقی جامع به کشورها و ملزم کردن آنها به مقابله با کشتیهای حامل بارهای ایران و توقیف آنهاست. پیشنویس قطعنامه آمریکا علاوه بر این، به دنبال تحمیل مجازاتهایی مانند مصادره داراییها و منع سفر برای افراد و نهادهای ایرانی از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. برخی رسانههای آمریکایی با اشاره به این مساله که این قطعنامه احتمالا از حمایت اندکی در میان متحدان اروپایی این کشور برخوردار خواهد شد، علت احتمالی این عدم همراهی را نقش تعیینکننده آن در آینده برجام دانسته و نوشتهاند که تصویب چنین قطعنامهای به نابودی توافق هستهای برجام منجر خواهد شد. در این میان چین و روسیه نیز که ماهها پیش موضع منفی خود نسبت به تحرکات آمریکا را اعلام کرده بودند به صراحت گفتهاند که این قطعنامه را وتو خواهند کرد؛ با این حال فارینپالیسی نوشته ممکن است کار اصلا به وتو هم نکشد، زیرا واشنگتن احتمالا از ۹ رأی لازم برای تصویب قطعنامه خود نیز برخوردار نیست.
«الی لیک» ستوننویس نشریه «بلومبرگ» هم که به داشتن مواضع ضدایرانی شهرت دارد، روز جمعه در یادداشتی برای این نشریه خبر از آن داده بود که قطعنامه آمریکایی تمدید تحریم تسلیحاتی ایران تقریبا به طور حتم در نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد تصویب نخواهد شد. لیک در این یادداشت نوشت: هفته آینده آمریکا تلاش خواهد کرد شورای امنیت سازمان ملل متحد را متقاعد کند کاری را انجام دهد که ظرف یک سال گذشته از متحدانش خواسته از آن حمایت کنند؛ تمدید تحریم تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران که در ماه اکتبر منقضی میشود. تقریبا به طور حتم قطعنامه مربوط به آن شکست خواهد خورد اما به این معنا نیست که سیاست آمریکا علیه ایران با شکست مواجه میشود. وی در ادامه یادداشت خود با اشاره به نقشه راه آمریکا در این زمینه نوشت: کلی کرافت، نماینده آمریکا در سازمان ملل این هفته در نشست امنیتی آسپن در مصاحبهای به من گفت قادر نخواهم بود نظر آنها (چین و روسیه) را عوض کنم. با این حال آنچه میتوانیم انجام دهیم این است که دیدگاه دیگر کشورها نسبت به آنها را تغییر دهیم و این چیزی است که اهمیت دارد. راهبرد پمپئو در کوتاهمدت این است که این ۲ ابرقدرت رقیب را در سازمان ملل خجالتزده کند. روز گذشته خبرگزاری فرانسه هم در گزارشی تفصیلی از قول دیپلماتهای فرانسوی خبر از شکست قطعنامه آمریکایی داد. یکی از دیپلماتها به این خبرگزاری گفت: این قطعنامه یک موضع ماکسیمالیستی [افراطی و حداکثری] را در قبال ایران اتخاذ کرده است. یک دیپلمات دیگر با تاکید بر لزوم حفظ تمرکز بر برجام گفت: برجام تنها راه تضمین ماهیت کاملا صلحآمیز برنامه هستهای ایران است. هیچ جایگزین معتبری برای این ابزار از زمان خروج آمریکا تاکنون پیشنهاد نشده است. در این میان ریچارد گاون، کارشناس سازمان ملل در نیویورک در گفتوگو با خبرگزاری فرانسه، پیشنویس قطعنامه پیشنهادی آمریکا درباره ایران را به عنوان یک «متن مسموم» توصیف کرد و گفت: این قطعنامه همچون یک سانحه خودرو است که همه میدانند قرار است اتفاق بیفتد. وی با اشاره به طرح آمریکا برای جلوگیری از انقضای تحریم تسلیحاتی ایران طبق برجام گفت: یک قطعنامه برای تصویب در شورای امنیت نیازمند موافقت دستکم ۹ عضو، بدون وتو از سوی هر یک از ۵ عضو دائم شورای امنیت است. دولت ترامپ گفته در صورتی که در تمدید تحریم تسلیحاتی علیه ایران موفق نشود قصد دارد از یکی از بندهای برجام که با نامهایی مانند «مکانیسم ماشه»، «سازوکار حل و فصل اختلاف» یا «سازوکار بازگشت خودکار تحریمها» شناخته میشود برای بازگرداندن تحریمهای بینالمللی علیه ایران استفاده کند. با این حال کارشناسان میگویند آمریکا از آن جهت که اردیبهشتماه سال ۱۳۹۷ از برجام خارج شده جزو طرفهای مشارکتکننده در «برجام» نیست و نمیتواند از بندهای این توافق برای تمدید تحریمها علیه ایران استفاده کند. در این شرایط شکست تقریبا قطعیتیافته آمریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران و ناتوانی آمریکا در اجماعسازی علیه کشورمان را میتوان آغازی بر معادلات جدید میان ایران و آمریکا دانست؛ معادلاتی که در ماههای گذشته با کنار گذاشته شدن «جان بولتون» و در روزهای اخیر با خط زدن نام «برایان هوک» به عنوان ۲ چهره اصلی سیاست فشار حداکثری به ایران برجسته و ملموستر شده است. عدم موفقیت سیاستهای دولت ترامپ علیه ایران و گذر زمانی که به ضرر وی در انتخابات آبانماه است، باعث میشود در مدت زمان محدودی که تا انتخابات وجود دارد به سمت پیگیری گزینههای جدیدتری برای کشاندن ایران به سمت میز مذاکره استفاده کند.
***
وزیر خارجه آمریکا برای چندمین بار نسبت به سند همکاری بلندمدت ایران و چین ابراز نگرانی کرد
وزیر همیشه نگران
گروه سیاسی: وزیر خارجه آمریکا بار دیگر با ابراز نگرانی نسبت به سند همکاری 25 ساله ایران و چین، ایران را به حمایت از تروریسم متهم کرد و مدعی شد این توافق، عامل بیثباتی منطقه خواهد بود.
به گزارش «وطن امروز»، مایک پمپئو روز شنبه در پیام توئیتری درباره سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین گفت: ورود چین به ایران موجب بیثبات کردن منطقه خواهد شد. وی در ادامه اتهامات خود، ایران را بزرگترین کشور حامی تروریسم خواند و ادعا کرد داشتن دسترسی به سامانه تسلیحاتی، تجارتی و مالی که از چین سرازیر شود، تنها موجب افزایش این خطر برای منطقه میشود.
پمپئو پیش از این نیز در گفتوگو با فاکسنیوز درباره همکاری ۲۵ ساله ایران و چین گفته بود: اطمینان حاصل خواهیم کرد تمام مقررات و تحریمهایی را که علیه ایران اعمال کردهایم، بر حزب کمونیست چین، شرکتها و نهادهای دولتیشان نیز اعمال کنیم.
پمپئو مدعی شده بود: فکر میکنم کشورهای منطقه نیز این موضوع را همانگونه که هست ببینند. ورود چین به ایران خاورمیانه را ناامن خواهد کرد و اسرائیل را به خطر خواهد انداخت. همچنین موجب به خطر افتادن عربستان سعودی و امارات عربی متحده خواهد شد.
مدت زیادی از انتشار خبر تدوین تفاهمنامه 25 ساله همکاری ایران و چین نگذشته بود که آمریکاییها به سرعت به این خبر واکنش نشان دادند. اظهارات مقامات آمریکایی به وضوح نشان از «آشفتگی» و «نگرانی» این کشور از تدوین این تفاهمنامه دارد. به عنوان نمونه دوم مرداد ماه سال جاری «استیون بیگن» معاون وزیر خارجه آمریکا سعی کرد با تهدید چین به تحریم، این کشور را از انعقاد سند همکاری با ایران منع کند. بیگن طی نشستی در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا مدعی شد همکاری اقتصادی ایران و چین نقض قوانین آمریکاست. این نشست با موضوع رقابت آمریکا و چین برگزار شد و معاون وزیر خارجه آمریکا در جریان آن گفت: توافق حاصل شده ناقص و شتابزده است. ایران و چین مدتی است در حال رایزنی در این باره هستند اما هنوز توافق ۲۵ ساله میان این کشورها حاصل نشده است. بیگن در پاسخ به این سوال که آمریکا چه راهبردی را در این زمینه در نظر گرفته است، ادعا کرد: در قبال ایران ما راهبردی جامع داریم که این راهبرد در قبال چین نیز اعمال خواهد شد. معاون وزیر خارجه آمریکا در بخش دیگری ادعا کرد: اگر چین وارد تعامل اقتصادی با ایران شود، این امر نقض قوانین آمریکا خواهد بود.
* آمریکا از چه چیز نگران است؟
سوال مهم اینجاست که سند همکاری ایران و چین چه آثار کوتاهمدت و بلندمدتی خواهد داشت که اینچنین خشم مقامات آمریکایی را برانگیخته است؟ چه مسألهای موجب شده آمریکا هر چند وقت یکبار مخالفت خود با این تفاهمنامه را دوباره تکرار کند و نشان دهد برای جلوگیری از انعقاد این سند همکاری از هیچ تلاشی دریغ نخواهد کرد؟
روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز در گزارشی که 12 جولای سال جاری منتشر کرد، سعی کرد به این سوال پاسخ دهد چرا توافق ایران و چین به ضرر آمریکاست؟ این روزنامه در مقالهای با عنوان «چین و ایران، با ایستادگی و مقاومت در مقابل آمریکا به همکاری تجاری و نظامی نزدیک میشوند» این توافق را قدمی به سوی تضعیف سیاستهای همهجانبه دولت ترامپ علیه ایران موسوم به «فشار حداکثری» دانست.
به گزارش نیویورکتایمز، این توافقنامه و همکاری در روابط میان پکن- واشنگتن نیز بیتاثیر نبوده و ضربهای بزرگ به آمریکا وارد خواهد کرد. در مقابل، ایران نیز که پتانسیل بالایی برای صادرات نفت دارد به دلیل تحریمهای ترامپ و دولتش از انجام این امر محروم بوده است اما با این توافق میتواند صادرات خود را افزایش دهد. در همین راستا چین که سال گذشته در گزارشی خبر از وارداتیبودن ۷۵ درصد نیاز نفتیاش داده بود، اکنون با ایران به این میزان واردات و با تخفیف بالاتر خواهد رسید. به همین دلیل این روزنامه همکاری میان چین و ایران و گستردگی آن را به زنگ خطری برای روابط آمریکا و چین تعبیر کرده است.
روزنامه انگلیسی میدلایستآی نیز در گزارش دیگری توافق ایران و چین را به منزله احیای دوباره اقتصاد ایران و ضربهای کاری بر آمریکا دانست. در متن این گزارش آمده است: «در صورت اجرایی شدن توافق ایران و چین، اقتصاد ایران احیا میشود. همچنین سیاست این کشور به ثبات خواهد رسید. با این بهبود، موقعیت منطقهای ایران نیز تقویت خواهد شد و دشمنانش انگیزهای برای رو آوردن به تهران و دوری از سیاستهای آمریکا خواهند داشت. در ثانی، کشورهای عربی هم با شتاب بیشتری عقد قراردادهای خاص با چین را در پیش خواهند گرفت».
* خبر بد برای رژیم صهیونیستی
بنا به نظر کارشناسان، تحکیم روابط ایران و چین، کفه ترازوی قدرت در خاورمیانه را به نفع ایران سنگینتر خواهد کرد؛ مسألهای که به کابوس رژیم صهیونیستی تبدیل خواهد شد. روزنامه صهیونیستی جروزالمپست در گزارشی در تاریخ 14 جولای از سند همکاری 25 ساله ایران و چین با تعبیر «خبر بد» یاد کرد.
جروزالمپست توافق جدید همکاری میان ایران و چین را زنگ خطری برای تلآویو خوانده و نوشت: وقتی پکن و تهران روی یک معامله چند میلیارددلاری اقتصادی- امنیتی ۲۵ ساله کار میکنند، به منزله این است که اسرائیل دلایل بسیاری برای مشوش شدن دارد. این روزنامه با استناد به اظهارات «کاریس ویت» مدیر اندیشکده سیگنال، پایگاه تحلیل مسائل چین و رژیم صهیونیستی نوشت: چین از طریق این توافق و با استفاده از ارز دیجیتال خود فرصت دور زدن سیستمهای آمریکایی و کاهش نفوذ دلار را خواهد داشت. این همان پیامد دیگر این توافق است که میتواند به رژیم صهیونیستی هر چند غیرمستقیم آسیب برساند. «رون بن ییشای» تحلیلگر امور نظامی و امنیتی نیز در تارنمای رادیو اسرائیل درباره پیامدهای توافقنامه 25 ساله ایران و چین نوشت: این قرارداد دارای خطرات سنگین امنیتی برای دیگر کشورهای منطقه از جمله اسرائیل است.
ارسال به دوستان
پس از اظهارات مداخلهجویانه رئیسجمهور فرانسه در لبنان، بیروت طی 2 روز گذشته صحنه بروز نا آرامیها و اشغال برخی اماکن دولتی بود
مکر ژیگول
مکرون دیروز از حضور لبنانیها در خیابان حمایت کرده و دولت حسان دیاب را برای انجام تغییرات سیاسی تحت فشار قرار داد
گروه بینالملل: سرعت حوادث در لبنان آنقدر زیاد است که برای رصد اخبار حرف از دقیقهها و ثانیههاست. انفجار بزرگ هفته پیش لبنان که لقب سومین انفجار بزرگ تاریخ بشر را از آن خود کرد، مقدمه تحولات بزرگتری در این کشور شده است.
انفجار هفته گذشته بیروت همچنین مقدمهای برای آغاز یک بلبشوی سیاسی جدید در لبنان با حمایت رسمی آمریکا و فرانسه شده است. شنبهشب اتفاقاتی در لبنان افتاد که نشان از برنامهریزی دقیقی برای ایجاد ناآرامیهای جدید در این کشور دارد. اعتراض و لشکرکشی خیابانی در لبنان اتفاق تازهای نیست و در دهههای گذشته همواره در اعتراض به مشکلات دولتها و فساد وجود داشته است. آنچه اما رنگ و بویی دیگر به اعتراضات اخیر داد، نوع رفتار برخی معترضان در حمله به وزارتخانههای دولتی آن هم پس از سفر امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه به لبنان بود.
شنبهشب شماری از افراد ناشناس که در خیابانها حضور داشتند، در اقدامی برنامهریزیشده به ساختمان وزارت خارجه لبنان در منطقه اشرفیه بیروت حمله کردند و تصویر میشل عون، رئیسجمهور این کشور را در این وزارتخانه به آتش کشیدند و به اموال آن خسارت وارد کردند. معترضان همچنین به ساختمانهای وزارت اقتصاد، تجارت و محیطزیست در بیروت حمله کردند و پروندههایی را از ساختمانهای این وزارتخانهها به بیرون پرتاب کردند. در همین زمینه شبکه المیادین به نقل از منابعی اعلام کرد: برنامهای برای حمله به اکثر ساختمانهای وزارتخانههای لبنان برای از بین بردن اسناد و پروندههای مربوط به فسادی که از سال ۱۹۹۲ انجام شده، وجود دارد.
* حمایت مکرون از آشوبگران
سفر عجولانه هفته گذشته امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه به بیروت و سخنان تحریکآمیز وی درباره اصلاحات در لبنان، دیروز رنگ و بوی تازهای به خود گرفت و با افزایش آشوبهای خیابانی در لبنان، وی اعلام کرد: مقامات لبنان باید به درخواست مردم برای انجام اصلاحات عمل کنند و معترضان باید خواستههای خود را در خیابانها به طور مشروع بیان کنند.
* رئیس جمهوری که سفیر آمریکاست
رضا حجت، کارشناس مسائل اروپا در گفتوگو با «وطن امروز» در ارتباط با سفر اخیر مکرون به بیروت گفت: سفر رئیسجمهور فرانسه به بیروت و پیرو آن بحثها و حواشیای که در پی داشت باز هم این واقعیت را به اثبات رساند که جریان غربگرا به دنبال ثبات و آرامش در منطقه و بالاخص لبنان نیست. صرفنظر از اینکه چه اتفاقی در یک هفته اخیر در لبنان رخ داده، سوال اصلی این است که کدام جریان از تغییر وضع موجود در لبنان استقبال میکرد. پاسخ به این سوال نمایانگر نیت رئیسجمهور فرانسه از حضور در لبنان و رویکرد کلی وی به مسائل منطقه است. وی افزود: فرانسه در ۲ دهه گذشته نشان داده همواره حامی جریان مرتجع عربی و جبهه غربگرای لبنان بوده است. مقامات این کشور در عرصه روابط خارجی هم در این مدت دنبالهروی محض سیاستهای ایالات متحده بودهاند. اگر چه بعضا در دوره ترامپ شاهد برخی رفتارهای انتقادی از سوی مقامات فرانسوی به رویه آمریکا هستیم اما آنچه نهایتا در عمل رخ داده، این است که فرانسویها روابط خارجی خود را در منطقه برمبنای دنبالهروی از آمریکا بنا نهادهاند. بر این اساس میتوان گفت سفر مکرون به لبنان و اظهاراتش درباره انجام اصلاحات، خواسته آمریکا و در راستای قدرت گرفتن جریان 14 مارس است. اگر نگاهی به اقدامات سفیر آمریکا در لبنان طی چند ماه گذشته بیندازیم، میبینیم که بیان مواضع تفرقهافکنانه و تضعیفکننده دولت و جریان مقاومت بارها از سوی سفیر آمریکا در دستور کار بوده است. بدون شک مهمترین موضوعی هم که مکرون در سفر به بیروت مطرح کرد بحث تهدید مقامات لبنانی به تحریم در صورت عدم اجرای اصلاحات در لبنان است؛ اصلاحاتی که به نظر میرسد وضع موجود و دولت را هدف قرار داده است. این کارشناس مسائل اروپا در ادامه افزود: از آنجا که دولت فعلی دست به اصلاحات اساسی در زمینه مقابله با فساد زده و دولتی برآمده از اعتراضات مردمی به فساد است، گویا وجود دولتی با این رویکرد در لبنان در تضاد با منافع جریان غربگراست. به هر حال روابط فرانسه با کشورهای مرتجع منطقه و صهیونیستها نیز ایجاب میکند این کشور در جهت منافع آنها در لبنان هم نقشآفرینی کند؛ همانند مساله رشوه عربستان به پادشاه اسپانیا که منجر به تبعید خود خواسته وی شد، طبیعتا مسائل مالی با این دست کشورها بر تصمیمات سران اروپایی اثرگذار خواهد بود. علاوه بر این تغییر وضع موجود در لبنان دست فرانسه را برای نفوذ در ارکان قدرت باز خواهد کرد. همه این موارد میتواند منجر به این شود که نیت سفر مکرون به لبنان و حرکت در مسیر تنشآفرینی در لبنان مشخص شود.
* حمایت سفارت آمریکا از آشوبهای لبنان
بعد از دخالتهای عصر دیروز مکرون در آشوبهای لبنان، سفارت آمریکا در بیروت هم طبق پیشبینیها از وجود سناریوی طراحی شده از سوی غربیها برای به آشوب کشیدن اوضاع لبنان به دنبال انفجار بیروت در اوج اعتراضات خشونتبار این شهر، بیانیهای صادر کرد. سفارت آمریکا در بیروت در این بیانیه ادعا کرد: ما از حق ملت لبنان در اعتراضات مسالمتآمیز حمایت و همه طرفهای ذیربط را به اجتناب از خشونت تشویق میکنیم.
سفارت آمریکا در ادامه این بیانیه مدعی شده است: ملت لبنان رنج زیادی بردهاند و لایق رهبرانی هستند که صدای شفافیتخواهی را میشنوند. بیانیه مداخلهجویانه سفارت آمریکا در حالی صادر شده است که تجمع گسترده در مرکز بیروت از همان ابتدا با حمله جمع کثیری از عناصر خرابکار با سنگ و کوکتل مولوتف به ساختمانهای پارلمان، وزارت خارجه، وزارت دارایی و وزارت محیطزیست و وقوع آتشسوزی در آنها همراه شد.
* پشتپرده حمله به وزارتخانهها
وزیر صنعت لبنان از بین بردن اسناد فساد و حمایت از مفسدان را دلیل حمله به وزارتخانههای این کشور در بیروت بیان کرد. عماد حبالله دیروز در توئیتی با اشاره به اینکه گروههای معترض به چندین وزارتخانه در بیروت حمله کردند و محتویات آنها را از بین بردند، این سوال را مطرح کرد که آیا افراد فاسد و مفسدان، تظاهراتکنندگان را تحریک کردهاند که با حمله به وزارتخانهها اسناد فساد را در این اماکن از بین ببرند تا مفسدان رسوا نشوند؟ وی اضافه کرد: آیا حرکت برخی افراد برای جلوگیری از اتمام تحقیقات از سوی دولت لبنان و اعلام نتایج آن در ابتدای هفته آینده است که بدون شک در سرنوشت فساد و مجرمان تاثیرگذار خواهد بود؟
* اعلام انتخابات زودهنگام
تحولات یک هفته اخیر لبنان و موج گسترده حمله به وزارتخانههای این کشور سبب شد نخستوزیر این کشور در اقدامی غافلگیرانه اعلام کند چارهای جز برگزاری انتخابات زودهنگام نیست.
حسان دیاب، نخستوزیر لبنان اعلام کرد: برای خروج از بحران کنونی چارهای جز برگزاری انتخابات پارلمانی زودهنگام نیست. نخستوزیر لبنان گفت: چه کسانی از ماندن نیترات آمونیوم در انبارهای بندر نفع میبردهاند؟ همه کسانی که مسؤول انفجار هستند بازجویی و محاکمه خواهند شد. نخستوزیر لبنان که در نشست خبری با حضور خبرنگاران سخن میگفت، بر مجازات عاملان و مسؤولان حادثه انفجار بیروت تاکید کرد. حسان دیاب در حالی این سخنان را در میان خبرنگاران مطرح میکرد که همزمان اعتراضاتی در این شهر علیه درخواست محاکمه مقصران فاجعه بیروت جریان داشت. در این ارتباط نیز نخستوزیر لبنان گفت: فساد باعث انفجار بندر بیروت شد و دولت به مبارزه با فساد ادامه خواهد داد. دیاب همچنین در این سخنان تاکید کرد بدون برگزاری انتخابات پارلمانی زودهنگام نمیتوان از بحران فعلی خارج شد و به همین دلیل در نشست این هفته کابینه موضوع برگزاری انتخابات زودهنگام را مطرح خواهد کرد. به گفته نخستوزیر لبنان، این کشور در حال حاضر با یک فاجعه بزرگ مواجه است و نیاز به حمایت دارد. در ارتباط با پیگرد قضایی عاملان انفجار بیروت نیز دیاب گفت: چه کسی یا کسانی از ماندن مواد نیترات آمونیوم در انبارهای بندر ذینفع بودند؟ پس همه افراد یا مسؤولانی که در انفجار بندر بیروت نقش داشته یا کوتاهی کرده باشند از مجازات رها نخواهند شد. وی افزود: تا ۲ ماه دیگر مسؤولیت دولت را برعهده خواهم داشت و طی این مدت جریانهای سیاسی باید برای برونرفت از بحران به توافق برسند.
* از وجود مواد منفجره در بندر بیروت اطلاعی نداشتیم
در همین حال مروان عبود، استاندار بیروت اعلام کرد استانداری در جریان انباشت مواد منفجره در بندر بیروت نبوده است. وی افزود: آنچه در بیروت رخ داد یک فاجعه بزرگ و بهمثابه انفجار یک بمب هستهای کوچک بود به طوری که بندر بیروت به صورت کامل ویران شده است. عبود بیان کرد: تمام کمکهایی که تاکنون ارائه شده مانند یک نقطه در دریاست و هیچ تأثیری در لبنان به دلیل ابعاد و شدت فاجعه نداشته است. وی ادامه داد: استانداری از وجود مواد منفجره در بندر بیروت اطلاع نداشت.
***
[تکذیب موافقت با تحقیقات بینالمللی]
دفتر اطلاعرسانی میشل عون، رئیسجمهور لبنان هر گونه موافقت با اجرای تحقیقات بینالمللی درباره انفجار بندر بیروت را رد کرد و هدف از این درخواستها را وقت تلف کردن برشمرد. در بیانیه دفتر اطلاعرسانی ریاستجمهوری لبنان آمده است: وبگاه «اساس» اطلاعات غلطی درباره دیدار میشل عون با احمد ابوالغیط، دبیرکل اتحادیه عرب منتشر کرد و این اطلاعات در رسانهها نیز بازنشر شد که مربوط به موضع رئیسجمهوری درباره عهدهداری مسؤولیت اجرای تحقیقات درباره انفجار بندر از سوی طرفهای عربی و بینالمللی بود. طبق گزارش شبکه المنار، در بیانیه مذکور آمده است این اطلاعات مطلقا صحت ندارد و موضع رئیسجمهور همان چیزی است که روز جمعه در گفتوگو با خبرنگاران مطرح شد و وی تأکید کرد هدف از درخواست برای اجرای تحقیقات بینالمللی در قضیه انفجار بیروت، تباه کردن حقیقت است و گفت اگر زمان صدور حکم طولانی شود، آن حکم دیگر معنا ندارد و دستگاه قضایی باید سریعا اقدام کند، چرا که عدالتی که با تأخیر باشد، عدالت نیست، بلکه باید فوری باشد تا مشخص شود مجرم کیست و گناهکار کیست.
***
سخنان نصرالله نقطه امید دلسوزان لبنان
سیدهادی افقهی*: به جرات میتوان گفت سخنان سیدحسن نصرالله درباره حادثه انفجار بیروت میتواند نقطه امید و اتکای همه جریانهای سیاسی، گروههای دلسوز لبنان و مردم این کشور باشد. با وجود تفرقهافکنی جریانهای معاند در لبنان که از ساعات اولیه حادثه انفجار در دستور کار بازوی رسانهای این جریان قرار گرفت اما سخنان سیدحسن نصرالله نشان داد حزبالله لبنان همچنان بر محور ثبات و آرامش در این کشور عمل میکند.
سخنان دبیرکل حزبالله لبنان در دعوت همه اقشار مردم، طوایف، گروههای سیاسی و دینی به همکاری و مرهم گذاشتن بر زخم وارد آمده بر جامعه لبنان حاکی از نگاه وحدتآفرین و وطنپرستانه نصرالله است.
راهکار منطقی و شفافی هم که از سوی سیدحسن نصرالله در ارتباط با تشکیل کمیته مشترک برای بررسی حادثه مطرح شد مشخص کرد این جریان همانطور که دبیرکل آن صراحتا اعلام کرد هیچ دخالتی در اداره بندر بیروت نداشته است.
کمیته پیشنهادی نصرالله برای بررسی حادثه متشکل از نمایندگان قوهقضائیه، ارتش، استخبارات، سازمان امنیت داخلی و برخی دیگر از نهادهای ناظر است. تاکید دبیرکل حزبالله لبنان بر اینکه کمیته مذکور با هیچیک از مجرمان این حادثه مسامحه نکند هم شاهد دیگری بر این مدعاست.
مساله این است که جریانهای مقابل مقاومت در لبنان به دنبال این هستند از جراحت وارد آمده بر جامعه سوءاستفاده حداکثری کنند؛ اقداماتی که در ادامه یک سناریوی بلندمدت و از پیش طراحی شده است ولی با این حال تاریخ چند دهه اخیر لبنان نشان داده است حزبالله در کشاکش بحرانهای خارجی که بر اثر حمله صهیونیستها رقم خورده و بحرانهای داخلی که بر اثر فتنهانگیزی و تفرقهافکنی غربگرایان و حامیان مرتجع آنها در منطقه رقم خورده سربلند بوده است.
واقعیت این است که حزبالله به دنبال بیدولتی در لبنان نیست و به هیچوجه به مساله تضعیف دولت و موضوعاتی از این دست که منجر به خلأ قدرت در لبنان شود، دامن نخواهد زد.
* کارشناس مسائل غرب آسیا
***
پشتوانه تظاهرات در لبنان چیست؟
حسن هانیزاده*: اتفاقاتی را که پس از انفجار بندر بیروت در لبنان رخ داده میتوان در چارچوب یک سناریوی بلندمدت و در راستای تضعیف مقاومت و تغییر دولت دانست. علاوه بر اینکه خود مسأله انفجار بسیار مشکوک است و امکان تروریستی بودن آن هنوز پابرجاست و احتمالاتی پیرامون جنگ الکترونیک مطرح شده، اقدامات داخلی و خارجی رخداده از سوی مخالفان جریان سیاسی حاکم پس از این حادثه نشان داد توطئه علیه امنیت و ثبات در لبنان همچنان ادامه خواهد داشت؛ سناریویی که در کوتاهمدت به دنبال تغییر دولت و در بلندمدت خواستار خلع سلاح مقاومت است. همین 2 پارادایم نشان میدهد اعتراضات شنبهشب در لبنان با چه پشتوانه مادی و فکری راهاندازی شده است.
با وجود شفافسازی دبیرکل حزبالله لبنان و تاکید او بر تشکیل تیم حقیقتیاب اما جریان 14 مارس تحت حمایت فرانسه، آمریکا و کشورهای مرتجع عربی دست به اقدامات ضدمردمی و منافی امنیت ملی زد. حضور شخص «سمیر جعجع» در آشوبهای خیابانی لبنان نشان داد این گروهها تلاش دارند از آخرین توان خود برای برهم زدن امنیت و ثبات در لبنان استفاده کنند تا در گام نخست دولت را مجبور به عقبنشینی از اصلاحات ضد فساد کنند و در گام بعدی وارد فرآیند انتخابات زودهنگام شوند. حال آنکه در حال حاضر اقبال عمومی با جریان 8 مارس است و در صورت برگزاری انتخابات نیز تغییری به نفع 14 مارس رقم نمیخورد.
هدف نهایی این سناریو هم این است که خلع سلاح مقاومت را در یک فرآیند پارلمانی رقم بزند. نتیجه این سناریو در لبنان به معنای تضعیف حزبالله و در سطح منطقه تضعیف مقاومت است. باید گفت ترامپ در حال انجام آخرین تلاشهایش برای فشار حداکثری علیه جبهه مقاومت است. اما واقعیت منطقه این است که حزبالله لبنان و جریان مقاومت سازوکارهای خود را حفظ کرده و توان بالایی در مدیریت بحرانها در لبنان از خود نشان داده است. از این رو انتظار میرود در بلندمدت این فشارها کاهش یافته و سناریوی جبهه غربی- عبری- عربی به شکست
بینجامد.
* کارشناس مسائل غرب آسیا ***
آینده اعتراضات در لبنان و انتخابات زودهنگام
حسین رویوران*: تظاهرات و اعتراضات در لبنان در یک سال اخیر به تناوب در این کشور رخ داده است. اعتراضات شنبه که در آن یک افسر پلیس توسط تظاهراتکنندگان کشته شد اما یک تفاوت اساسی با اعتراضات قبلی داشت و آن اینکه این تظاهرات با جمعیت حداقلی و در شرایط بحرانی کشوری رقم خورده که زخم خورده از یک حادثه تمامعیار است. اینکه در بحبوحه نگرانی مردم از سرنوشت عزیزانشان، گروهی با نیت کاملا سیاسی و جناحی، طرفداران معدود خود را راهی خیابانهای بیروت کرده و به وزارتخانهای حمله کنند که بر اثر وقوع انفجار و مسائل ایمنی تخلیه شده بود، نشان از برنامه شوم آنها برای لبنان دارد. این در حالی است که اگر جریان 8 مارس بخواهد به صفکشی خیابانی مبادرت کند، طبیعتا حامیان بیشتری خواهد داشت. در حال حاضر اکثریت مسیحی لبنان همسو با میشل عون و جریان 8 مارس هستند. شیعیان لبنان نیز حامی این جریان هستند. تعداد جمعیت حاضر در محل تظاهرات نشان داد حتی اهل سنت لبنان هم حمایت چندانی از این تظاهرات نداشتند. از این رو است که میتوان گفت اعتراضات و تظاهرات جریان مقابل دولت چندان جاندار و خطرناک نیست. ضمن اینکه این تظاهرات وارد فاز امنیتی و درگیری نظامی نخواهد شد. نکته بعدی درباره اعتراضات در لبنان اقدام نخستوزیر در اعلام زمانی برای برگزاری انتخابات زودهنگام در لبنان بود؛ موضوعی که در نگاه اول به عنوان یک موضع انفعالی و عقبنشینی در برابر خواست بیگانگان و تظاهراتکنندگان مطرح شد ولی در حقیقت میتوان گفت این تصمیم یک اقدام هوشمندانه از جانب نخستوزیر برای کاهش التهابات بود. علاوه بر اینکه بر اساس برآوردهای منطقی با توجه به ترکیب جمعیتی حامیان گروههای سیاسی در لبنان، دست برتر در انتخابات با جریان 8 مارس خواهد بود. مسأله برگزاری انتخابات زودهنگام هم پروسه خاصی دارد که صرفا به دستور نخستوزیر محقق نخواهد شد. ابتدا باید قانون انتخابات در پارلمان اصلاح شود که همین مسأله خود زمانبر خواهد بود. از این رو نباید نگرانی چندانی از بابت اظهارات نخستوزیر داشت و به نظر من این اقدامی در جهت ایجاد آرامش و ثبات در لبنان است.
* کارشناس مسائل لبنان
ارسال به دوستان
برخاسته از زیر تیغ
محمدعلی صمدی: صلات ظهر 21 تیر 1370، چند ساعت قبل از اول محرم سال 1412، سومین فرزند «محمدرضا» بنای 25 ساله نجفآبادی متولد شد. محمدرضا نام این نوزاد را «محسن» گذاشت. محسن 12 سال و نیم پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دنیا آمد؛ انقلابی که سرنوشت آسیای غربی را تغییر داد و میلیونها جوان و نوجوان مسلمان و انقلابی را به دالان پرشور و حرارتی از تاریخ هدایت کرد. 11 سال و 8 ماه پس از اشغال لانه جاسوسی آمریکا، حادثهای که در جهان متلاطم آن سالها افقی نو در برابر کشورش گشود. 10 سال و 10 ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی، جنگی که حدود 8 سال به طول انجامید و تقریبا ۵ سال از عمر پدرش در میادین آن گذشت؛ جنگی که نزدیک به 200 هزار نفر از جوانان سرزمینش، طی آن به شهادت رسیدند و چیزی معادل 10 برابر این تعداد، از زیر آتش آن، زنده خارج شدند؛ جوانانی با تعاریف متفاوت از جهان و ارزشهایی متفاوتتر از هم سن و سالان خود طی چند قرن گذشته. 3 سال پس از پذیرش قطعنامه، اتفاقی که زخمی عمیق برغرور میلیونها جوان هم سن و سال پدرش به جا گذاشت؛ جوانانی که «تصمیم داشتند پرچم لا اله الا الله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآورند». ۲ سال و یک ماه پس از وفات امام خمینی، پیشوایی که طی 10 سال، مردمی را که 200 سال طعم عزت و اقتدار و سربلندی را فراموش کرده بودند، به جایی رساند که داعیه هماوردی با تمام قلدران جهان را داشتند و اینک فقدانش، ضربهای مرگبار بود بر آن غرور بالیده در جنگ و انقلاب و مقاومت؛ ضربهای که دشمنان قسمخورده خمینی و حتی دوستان و پیروانش گمان نداشتند جانشین او بتواند از نتایج آن چیزی بکاهد. محسن را هنوز مادرش از شیر نگرفته بود که صدام به کویت حمله کرد، سپس آمریکا به هوای تنبیه این رفیق قدیمی، به خلیجفارس لشکر کشید و کنار گوش ایران، کنگر خورد و لنگر انداخت؛ مسلمانان کرد و شیعه عراق بعد از توافق ابرقدرتها برای باقی ماندن صدام بر قدرت، زیر چکمههای ارتش خشمگین و شکستخورده بعثی له شدند و انتفاضه شعبانیه، با صدها هزار شهید، سرکوب شد. «اتحاد جماهیر شوروی» ابرقدرت شرقی جهان که نیمی از عالم را تحت فرمان خود داشت، ناگهان ترک خورد و در برابر چشمان حیرتزده نوع بشر به سرعت فروریخت. به این ترتیب، ایالات متحده تنها کدخدا و ابرقلدر «ربع مسکون» شد. خیزش تاریخی مردم فلسطین -انتفاضه اول- پس از 5 سال حماسهآفرینی، به دنبال سازش رهبران بزرگ فلسطینی با اشغالگران صهیونیست، آرام گرفت و به اتمام رسید.
جنگی قرون وسطایی علیه بوسنی و هرزگوین، تنها کشور مسلمان اروپا برپا شد و جوی خون امت محمد(صلواتالله علیه و آله) در قاره سبز روان شد. کودتای ارتش الجزایر تحت حمایت قدرتهای غربی، مسلمانان این کشور را که با انتخاباتی قانونی و دموکراتیک میرفتند نخستین دولت اسلامی را در آفریقا برپا کنند، به گوشه زندان و تبعید فرستاد و اسلامگرایی در کشورهای عربی را به مسیری هدایت کرد که ۲ دهه بعد، تمام جهان، تاوان سنگینش را پرداخت. اندیشمند، نویسنده و مستندساز مسلمانی به نام «سیدمرتضی آوینی» هنگام ساخت مستندی با موضوع دفاعمقدس، بر اثر انفجار یک مین به جامانده از سالهای جنگ در منطقه «فکه» به شهادت رسید. شهادت او، بازخیزی عجیب و غیرمنتظره را در میان رزمندگان خسته از تبعات قطعنامه 598 (مانند پدر محسن) و جوانانی که به دلیل صغر سن، موفق به حضور در جبهههای نبرد نشده بودند، ایجاد کرد. اکبر هاشمیرفسنجانی، برای دومین بار به ریاستجمهوری ایران اسلامی رسید؛ مردی که توده مسلمان و حزباللهی کشور، وی را فرمانده جنگ و مدیری انقلابی میدانستند و پس از وفات امام خمینی، با هزاران امید به آینده نهضت خود، به او رای دادند؛ مردی که 4 سال برای درک سوءمدیریتهای او کافی نبود و تقدیر چنین بود که دوران رکود فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی، 4 سال دیگر به درازا بکشد.
«محسن حججی» در این سالها بود که استخوان سفت کرد، سخن گفتن آموخت و هنگامی به مدرسه قدم گذاشت که یک سال از به قدرت رسیدن دولتی موسوم به «اصلاحطلبی» میگذشت. او کمسالتر از آن بود که کشاکش سرنوشتساز میان باورمندان به انقلاب اسلامی و دولتمندان سکولار تربیت شده در دولت هاشمیرفسنجانی را درک کند. سالهای کودکی او در فضای نوزایی جریان معتقد به نهضت اسلامی و دست و پنجه نرم کردن آن با کهنه انقلابیون بریده از گذشته و دلسپرده به آیندهای در پیوند با کدخدایان متفرعن جهان گذشت. پدرش او را با یاد همرزمان شهید خود و مسجد و هیات و بسیج، از این معرکهها به سلامت گذراند و به دورانی رساند که فرزندان انقلابی حضرت روحالله توانسته بودند بار دیگر شاهد اوجگیری آرمانهای خود در جهان باشند. نوجوانی محسن همزمان بود با پیروزی انتخاباتی جبهه حزبالله در انتخابات ریاستجمهوری و بر سر کار آمدن دولتی با شعارهای اصیل انقلابی و اوج گرفتن دوباره همه آن مهماتی که 16 سال برای فراموشیشان تلاش شده بود. توفان برخاسته از انتخابات 1384(صرف نظر از عاقبت تاسفبار برخی رهبران سیاسی آن)، آتش زیر خاکستری را که سالها توسط پدر محسن و همرزمانش حفظ شده و بر گداختگی آن افزوده میشد، در قامت جوانانی که محسن حججی تنها یکی از آنان بود، شعلهور کرد؛ جوانانی که هر چند دهه نخست انقلاب را به چشم ندیده و در سالهای جزر دریای نهضت اسلامی به دنیا آمده بودند اما باوری سختتر از انقلابیون نخستین داشتند و پا در میادینی نهادند که بسیار سختتر از میادین سالهای نخستین انقلاب بود. «بیداری اسلامی» که پهنه کشورهای اسلامی را زیر و رو کرد، جوانان همنسل محسن حججی، دلگرم به رهبری حضرت «آقا» و با روحیه مضاعف از پیروزیهای کوچک و بزرگ مسلمانان در منطقه (جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه) به دنبال سرداری بودند که پا در جای پایش گذاشته و زیر پرچم او، فتوحات بر زمین مانده پدران زخمی از قطعنامه 598 را به سرانجام برسانند. در این پیچ حساس تاریخ بود که نام و آوازه قاسم سلیمانی و سپاه قدس درخشیدن گرفت؛ لشکریانی که با تدبیر رهبر انقلاب، چونان طلایی ناب از کوره مصائب و ابتلائات ۳ دهه گذشته مصون مانده و به دهه چهارم انقلاب رسیده بودند. اگر چه ظرفیت انسانی نیروی قدس بسیار محدود بود و توان دربرگیری خیل جوانان امیدوار به حضور در جبهههای نبرد را نداشت اما عصارهای از بهترینهایشان را پذیرا شد که محسن حججی یکی از آنان بود. طی چند سال، شهادت حدود 2000 نفر از این جوانان، در کنار تعدادی از پیشکسوتان جهاد و شهادت، پرچم عزت و اقتدار امت حضرت روحالله را در جبهههایی به اهتزاز درآورد که در دهه نخست انقلاب، با 200 هزار شهید، به نتیجه مطلوب نرسیده بودند. و هیچ کس بدرستی نمیداند «محسن حججی» چگونه در جایگاه شاخصترین شهید این نبرد جدید ایستاد و محبتش چنان بر قلبها رخنه کرد که تشییع پیکرش، چونان سیل، شبهات و تردیدهای افکار عمومی درباره جنگهای برونمرزی فرزندان انقلاب را درهم کوبید، جوانی که تنها با یک عکس که ساعتی پیش از شهادتش به ثبت رسیده بود، شهرتی عالمگیر یافت و با تشییع حیرتانگیزش، نام خود را به شاخص جوانان نسل سوم انقلاب اسلامی مبدل کرد؛ جوانانی که از دل خستگیها و سرخوردگیهای دهه رخوتبار و یخزده 1370 شمسی سربرآوردند و بیشک آینده نهضت روحالله را رقم خواهند زد. انشاءالله
ارسال به دوستان
تجزیه و تحلیل رفتار مخاطبان شبکه نمایش خانگی و سامانههای آنلاین پخش فیلم
این آمارهای عجیب
* نادیده گرفته شدههای سینما و تلویزیون محبوب VODها
* مخاطب ایرانی در جستوجوی ژانرهای متفاوت
8/1 میلیون نفر مشترک فعال (با پرداخت حق عضویت) سامانههای پخش ویدئو و تلویزیون اینترنتی را تجربه میکنند *** حدود ۳ میلیون نفر بیننده (بدون پرداخت حق عضویت) سامانههای پخش ویدئو و تلویزیون اینترنتی را تجربه میکنند ***
۲۰ درصد ترافیک داده در ایران متعلق به پخش ویدئو پادکست و موسیقی
***
۷۰ درصد ترافیک داده در دنیا متعلق به پخش ویدئو پادکست و موسیقی
***
سهم سامانههای دیداری و شنیداری اینترنتی در سبد سرگرمی شهروندان ایرانی در ماه: ۷ میلیارد دقیقه
***
ظرفیت زیرساخت فعلی شبکه ملی اطلاعات بیش از ۱۴ برابر میزان مصرف فعلی شهروندان
***
سهم سامانههای دیداری و شنیداری اینترنتی (غیر از سینما و DVD ) با تداوم روند فروش حق اشتراک تلویزیونهای اینترنتی به حدود ۶۴۸ میلیارد تومان رسیده است
***
بازار اقتصادی سامانههای پخش ویدئو تا انتهای سال، به۱۷ برابر بازار سال ۹۲ و بیش از ۲ برابر بازار فروش سینماها می رسد
***
احسان سالمی: کرونا برای هر کسی بد بود برای سامانههای پخش فیلم خوب بود! به قول قدیمیها که میگفتند فلان موضوع برای فلانی نان داشت، کرونا و خانهنشینیهایی که به واسطه آن ایجاد شد هم برای سامانههای پخش فیلم حسابی نان داشته است! خلاصه اینکه اگر تا پیش از آغاز کرونا سرعت گرایش مخاطبان به سمت استفاده از این سامانهها کم بود اما واقعیت این است که حالا در روزگار خانهنشینیهای کرونایی، شاهد شیب تند گرایش مخاطبان به سمت استفاده از این سامانهها هستیم. این گرایش قطعا دلایل متعددی دارد اما یکی از اصلیترین دلایل آن را در این مدت اخیر باید ضعیف شدن تلویزیون در زمینه تولید برنامههایی متنوع برای جلب نظر مخاطبان دانست؛ مضاف بر اینکه به طور کلی محدودیتهای سامانههای پخش فیلم نسبت به رسانه ملی که رسانه رسمی کشور به شمار میآید، بسیار کمتر است و طبیعتا محدودیت کمتر دامنه مخاطبان را هم گستردهتر میکند. اما تجزیه و تحلیل رفتار مخاطبان سامانههای پخش فیلم و شبکه نمایش خانگی حاوی آمارهای جالب توجه و منحصربهفردی است که مرور آن میتواند برای سیاستگذاری آینده در زمینه تولید محصولات نمایشی یا تاکشو در تلویزیون و یا نمایش در همین بستر نمایش خانگی و VOD هم مفید باشد.
مهرداد مقصودی، دانشآموخته مهندسی صنایع و مدیریت، مدتی پیش با تجزیه و تحلیل رفتار مخاطبان سامانه «فیلیمو» به عنوان بزرگترین سامانه فعال پخش آنلاین فیلم در ایران، به خروجیهای جالبی در این زمینه رسیده است که بخشی از گزارشی که در ادامه میخوانید با استناد به نتایج حاصل از تحقیق او حاصل شده است.
***
گروه فرهنگ و هنر: شبکه نمایش خانگی این ایام در تلاش برای تثبیت خود در میان خانوادههای ایرانی است. پولهای هنگفتی که دقیقا نمیدانیم از کجا وارد این صنعت شده، تولید برنامهها و سریالها را گسترش داده است، آنچنان که شنیده میشود بیست و چند سریال در حال گذراندن مراحل تولید در شبکه نمایش خانگی هستند و عددهایی که مطرح میشود هم موجب کوچ کارگردانان و تهیهکنندگان به این پلتفرم شده است به طوری که کف قیمت برای کارگردانی هر قسمت سریال در شبکه نمایش خانگی 40 میلیون تومان است. نگارش هر قسمت سریال در این شبکه نیز با قیمت مشابهی انجام میشود. برای برخی نویسندگان شاخص تلویزیونی که به شبکه نمایش خانگی رفتهاند، این عدد تا 55 میلیون تومان برای هر قسمت هم برآورد شده و قرارداد نیز منعقد شده است. در حوزه کارگردانی نیز برای کارگردانانی که در نهایت سابقه کارگردانی در ۳ یا ۴ پروژه تلویزیونی در قالب سریال را داشتهاند، عددهای قابل توجهی مطرح میشود. 50، 55 و 60میلیون تومان، مبالغی است که این روزها برای کارگردانی هر قسمت سریال در شبکه نمایش خانگی پرداخت میشود. بر این اساس با احتساب هزینه بازیگران و دیگر عوامل تولید، برآورد هر قسمت سریال در شبکه نمایش خانگی به عددی ۲ و حتی 3 برابر تولید سریال در تلویزیون نزدیک میشود. به نحوی که یکی از تهیهکنندگان که تا چندی پیش سریالی در شبکه نمایش خانگی داشت، دوباره با برآوردی نزدیک به 20میلیارد تومان برای تولید سریال در عالم VOD به تهیهکنندگی ادامه میدهد. تهیهکنندگان دیگری نیز هستند که بتازگی سریالشان در تلویزیون به پایان رسیده و در نمایش خانگی برآوردهایی نزدیک به 700میلیون تومان برای هر قسمت سریال ارائه داده و با همین مبلغ قرارداد نیز منعقد کردهاند.
در چنین شرایطی کار در تلویزیون هم به جهت کیفی و هم کمی سخت شده است. از جهت کیفی عمده نیروهایی که در تلویزیون تربیت و چهره شدهاند و حالا به کیفیت قابل قبولی در حرفه خود رسیدهاند، به خاطر عدد بالاتر به نمایش خانگی کوچ کرده یا خواهند کرد. از جهات کمی نیز بودجه بخش نمایشی سیما با حداقل 4 شبکه اصلی در حوزه سریالسازی و تعداد زیادی شبکه استانی، بسیار ناچیز است و قابل مقایسه با عددهایی که در نمایش خانگی هزینه میشود، نیست. تلویزیون اگر چه به جهت داشتن مخاطب عام به هیچوجه با شبکه انحصاری نمایش خانگی قابل مقایسه نیست اما ممکن است برخی بازیگران موارد مالی را به مسائل مهمتری از جمله دیده شدن توسط مردم ترجیح بدهند، البته همین امر به مرور به فراموشی آنها در فضای عمومی منجر میشود. برخی از VODها این روزها به دنبال ایجاد کنداکتور شبانه و برنامه هفتگی مرتب برای خود هستند. به این ترتیب که هر شب در طول هفته سریالی در ژانر و موضوع متفاوت را بارگذاری کنند و در اختیار مخاطبان قرار دهند. برنامهای که VODها برای زمان شب مخاطبان دارند، نشان از تصمیم برای رقابت جدی با تلویزیون دارد. این روزها مساله قرار گرفتن تولیدات نمایش خانگی زیر نظر صداوسیما نیز مطرح است. اگر چه هنوز جزئیات نظارت صداوسیما بر تولیدات نمایش خانگی منتشر نشده است اما به نظر میرسد حتی با نظارت تلویزیون اتفاق متفاوتی در این شبکه رخ نخواهد داد، چرا که مبنایی که شبکه نمایش خانگی بر اساس آن شکل گرفته و دلایلی که به واسطه آنها فعالیت در این شبکه ادامه یافته است، مواردی مستقل از هر نوع نظارتی هستند.
حالا در شبکه نمایش خانگی، علاوه بر سریالسازی، ساخت برنامههای سرگرمکننده، تاکشوها و برنامههایی در ژانرهای متفاوت نیز تجربه میشود. این برنامهها به طور طبیعی با خطوط قرمز کمتری به نسبت تلویزیون فعالیت میکنند. «دیده شدن» در فضای مجازی متاسفانه حالا به یکی از اهداف برنامهسازی در تلویزیون هم تبدیل شده است. «دیده شدن» البته ملزوماتی دارد. استفاده از عبارات زننده، عبور از خطوط قرمز مرسوم در تلویزیون و بعضی شوخیهای جنسی صرفا به دلیل همین «دیده شدن» در برنامههای تلویزیونهای اینترنتی نیز اتفاق میافتد.
حالا در شرایطی که تلویزیونهای اینترنتی روندی رو به رشد طی میکنند و تقریبا به صنعتی پردرآمد در دنیای دیجیتال تبدیل شدهاند، گزارههایی که مخاطبان به آن اهمیت میدهند، هم برای سریالسازان و هم برنامهسازان مهم خواهد بود.
***
نادیده گرفته شدههای سینما و تلویزیون، محبوب VODها
مخاطب سامانههای پخش فیلم به دنبال دیدن ژانرهایی است که طی سالهای اخیر در تلویزیون یا حتی در سینمای ایران کمرنگ شدهاند. این را نه فقط با استناد به آمارهای به دست آمده از بررسی خروجی قرار گرفته در سامانهای همچون «فیلیمو»، بلکه از شیوه مواجهه مخاطبان با آثاری در ژانرهای متفاوت در سینما و تلویزیون ایران هم میتوان فهمید. در شرایطی که طی سالهای اخیر سینمای ایران بین ۲ ژانر درام اجتماعی و کمدی تقسیم شده، طبیعی است که عطش مخاطبان برای دیدن آثاری در ژانرهای اکشن، خانوادگی و ماجراجویی نسبت به سایر ژانرها بیشتر باشد. همچنان که خروجی تحلیل «توزیع محتوا در ژانرها» در فیلیمو نشان میدهد، آثاری در حوزه اکشن، خانوادگی، ماجراجویی، انیمیشن و ماجراجویی در صدر ژانرهایی هستند که برای آنها محصول عرضه شده و طبعا با توجه به اینکه نظام توزیع در این سامانهها برخلاف تلویزیون که وابسته به بودجه عمومی است، مبتنی بر منطق بازار و میزان استقبال مخاطبان است، میتوان به این نتیجه رسید که استقبال بیشتر مخاطبان باعث شده میزان آثار عرضهشده در این ژانرها نسبت به سایر ژانرها بیشتر باشد. *** مخاطب ایرانی در جستوجوی ژانرهای متفاوت
جالب اینکه نه فقط درصد انتشار آثاری در ژانرهایی همچون اکشن و ماجراجویی در سامانههای پخش فیلم نسبت به سینما و تلویزیون متفاوت است، بلکه تجزیه و تحلیل آمارها نشان میدهد میزان رضایت مخاطبان از این ژانرهای متفاوت نیز بیشتر است. در شرایطی که عموم مخاطبان از ژانرهای رزمی، علمی- تخیلی، انیمیشن و کودک رضایت دارند اما در این چند سال گذشته بیشتر آثار تولیدشده در سینما و تلویزیون ما همانگونه که پیش از این به آن اشاره کردیم، حول درامهای اجتماعی و آثار کمدی میچرخد. مساله آنجاست که اتفاقا براساس همین آمارها، بخش عمده آثار عرضه شده در این سامانه غیرایرانی و متعلق به سینمای آمریکا و انگلیس است. این یعنی مخاطب ایرانی علاقهمند به ژانرهای متفاوت وقتی نمیتواند نیازهای خود در حوزه آثار سینمایی را با آثار داخلی برطرف کند، ناچار است سراغ تولیدات سینمایی غیرایرانی برود که تنوع گستردهای در زمینه ژانر دارد.
***
سلیقه منحصر به فرد ایرانیان
البته خروجی تحلیل رفتار مخاطب ایرانی نشاندهنده تفاوتهای جدی با مخاطبان بینالمللی است. در شرایطی که میانگین امتیاز جهانی IMDB نشاندهنده علاقه شدید مخاطبان بینالمللی به تاکشو، حیات وحش، مستند و بیوگرافی است، اما تحلیل رفتار مخاطبان ایرانی در «فیلیمو» نشاندهنده علاقه ویژه مخاطبان به ژانرهایی همچون رزمی، علمی- تخیلی، موزیکال و انیمیشن است.
این خروجی از آن جهت قابل تامل است که اوضاع رو به ورشکستگی سینمای ایران فارغ از شرایطی که به واسطه شیوع کرونا ایجاد شده، بیش از هر چیز ناشی از بیتوجهی به همین تنوع ژانری است. اتفاقا سینمای ایران در سالهای اوجش یعنی دهه 60 و ابتدای دهه 70 اهتمام ویژهای به مساله تنوع ژانر داشت اما حالا همه چیز در دوگانه درام اجتماعی و کمدی بفروش محدود شده است.
***
قهرمان آمریکایی به جای قهرمان ایرانی جالب اینکه از میان بازیگران خارجی که محتوای بیشتری درباره آنها در فیلیمو منتشر شده است هم سیلوستر استالونه، نیکولاس کیج و ساموئل الجکسون بیشترین درصد را به خود اختصاص دادهاند؛ بازیگرانی که عموما به عنوان ستاره فیلمهای اکشن و هیجانانگیز شناخته میشوند و همین موضوع نیز نشاندهنده درصد بیشتر مخاطبان این قبیل آثار در میان مخاطبان ایرانی است؛ مخاطبانی که تشنه سینمای قهرمانمحور هستند و چهرههایی همچون سیلوستر استالونه با آن شمایل مردانه و کنشهای قهرمانانهای که دارند، میتوانند جای خالی سینمای بدون قهرمان ایران را برای آنها پر کنند. در واقع هر چقدر سینما و حتی تلویزیون ایران طی این سالها نسبت به معرفی قهرمانهای تازه به مخاطبان کمکار بوده است، بسترهایی همچون سامانههای پخش آنلاین فیلم با عرضه محصولاتی قهرمانمحور سعی کردهاند جای خالی این موضوع را برای مخاطبان سینما و تلویزیون ایران پر کنند. *** ای کاش جدی گرفته میشدی، انیمیشن!
اصلا این حرف بیهودهای است که درباره اهمیت انیمیشن در روزگار امروز صحبت کنیم. حالا هر کس که بچه دارد، میداند بخش مهمی از سرگرمی کودکان وابسته به تلویزیون یا همین بسترهای آنلاین پخش انیمیشن و برنامههای کودک است. طبیعی است که آمارهای منتشر شده از میزان رضایت مخاطبان و همچنین درصد تماشای انیمیشن در سامانههای پخش فیلم نیز بالا باشد. 2/86 درصد از مخاطبان فیلیمو از انیمیشنهای پخش شده در این بستر ابراز رضایت کردهاند.
نکته تاسفبار اما آنجاست که این آمار در شرایطی بالاست که شبکه پویای رسانه ملی طی چند سال اخیر به واسطه مسائلی از قبیل کمبود بودجه گاهی از دوبله و پخش انیمیشنهای جدید برای پخش در تلویزیون جا مانده است. حالا هرکسی که میخواهد انیمیشنهای روز جهان را با دوبله ببیند سراغ همین سامانههای پخش فیلم میرود.
***
نامداران همیشه محبوب
تحلیل رفتارهای مخاطبان سامانههای پخش فیلم نشاندهنده علاقه مخاطبان ایرانی به فیلمسازان سرشناس سینمای جهان است. استیون اسپیلبرگ، کلینت ایستوود، آلفرد هیچکاک، مارتین اسکورسیزی، استیون سودربرگ، ریدلی اسکات و وودی آلن، کارگردانهایی هستند که بیشترین محتوا از آنها در بستر فیلیمو منتشر شده است. این علاقه مخاطبان به فیلمهای خارجی و فیلمسازان نامدار را میتوان ناظر بر حرفهایتر شدن کنش مخاطبان آثار سینمایی طی سالهای اخیر دانست. حالا در روزگاری هستیم که درصد بیشتری از مردم جامعه در دایره «فیلمبازها» قرار میگیرند که در ایجاد این شرایط قطعا راحتتر شدن دسترسی به محصولات نمایشی بویژه محصولات روز موثر بوده است. ***
مورد عجیب مهران رجبی!
باورتان میشود، مهران رجبی بیش از همه بازیگران ایرانی در سامانهای مثل فیلیمو فیلم دارد؟! این مورد از آن موارد عجیب اما جالب سامانههای پخش آنلاین فیلم در ایران است؛ موردی در مایههای «مورد عجیب بنجامین باتن»!
بر اساس آمار در بین بازیگران ایرانی، مهران رجبی بیشترین تعداد محتوا را در فیلیمو دارد. مهران رجبی، آتیلا پسیانی، محمدرضا شریفینیا، بهنوش بختیاری، نیما شاهرخشاهی، شقایق فراهانی و سحر قریشی بازیگرانی هستند که بیشترین محتوا را در سامانه پخش فیلیمو دارند. دلیل این موضوع را باید در تولید گسترده فیلمهای شانه تخممرغی جستوجو کرد؛ آثاری کمدی که اواسط دهه 90 به شکلی قارچگونه و فزاینده تولید و عرضه میشد و مشتریان بسیاری هم داشت اما در چند سال اخیر با حرفهایتر شدن شبکه نمایش خانگی و حضور چهرههای اسم و رسمدار در این حوزه، تولید این قبیل آثار نیز کاهش یافت، البته هنوز هم محتوای تولید شده با چنین رویکردهایی، مشتری خاص خودش را دارد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ در جلسه نمایندگان مجلس با کارگران هفتتپه چه گذشت؟
مجلس پناه کارگران
گروه اقتصادی: پس از حضور 3 نماینده مجلس شورای اسلامی در بین کارگران معترض هفتتپه، در ادامه پیگیریهای مجلس شورای اسلامی در این باره، جلسهای هفته گذشته با حضور نمایندگان کارگران، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نمایندگان دیوان محاسبات، نمایندگان سازمان بازرسی و نماینده دولت به ریاست علی نیکزاد، نایبرئیس مجلس برگزار شد.
به گزاش «وطن امروز»، در این جلسه نمایندگان کارگران با قرائت بیانیهای با اشاره به سابقه 50 ساله این شرکت و نقش آن در راهاندازی سایر مجموعهها، خواستار پرداخت حقوقهای معوق، تمدید بیمه، بازگشت به کار کارگران به ناحق اخراج شده و بازپسگیری اختیارات شرکت از بخش خصوصی و واگذاری آن به بخش دولتی شدند. همچنین با تاکید بر نزدیک بودن زمان کشت نیشکر، درخواست کردند تعیین تکلیف شرکت در روزهای آتی انجام شود.
سعید بیت عفری، نماینده دیوان محاسبات ضمن تایید تخلفات انجام شده در واگذاری این شرکت گفت: خریدار باید اهلیتسنجی شود اما در این واگذاری متاسفانه خریدار اهلیت نداشته است. همچنین این بنگاه یک بنگاه استراتژیک است و در اینگونه بنگاهها باید خریدار با دقت بیشتری انتخاب شود. همچنین این مجموعه با قیمتی پایینتر از قیمت واقعی واگذار شده است.
مدیرکل اقتصادی استانداری خوزستان نیز با اشاره به پرونده امید اسدبیگی، کارفرمای شرکت کشت و صنعت هفتتپه در قوهقضائیه گفت: این مساله سیر قانونی دارد و پرونده کارفرما در مراجع قضایی است. تا مشخص شدن نتیجه این پرونده باید صبر کرد و بدون نتیجه دادگاه نمیتوان درباره انتقال مالکیت این مجموعه تصمیمگیری کرد.
نماینده سازمان بازرسی هم اظهار داشت: با وجود اینکه این جلسه از درجه اهمیت بالایی برخوردار است اما متاسفانه شاهدیم استاندار خوزستان و معاون ایشان در جلسه حضور پیدا نکردند و مدیرکل خود را به این جلسه فرستادند. همچنین مدیر کل استانداری خوزستان درباره مشکلات کارگران یک کلمه هم صحبت نکردند. درباره این پرونده، سازمان بازرسی قبل، حین و بعد از واگذاری، گزارشهای خود را به دولت فرستاده است.
صالحی، نماینده دولت هم در این جلسه با اعلام خبر ارسال دستورالعمل اهلیتسنجی خریداران بیان کرد: شرایط ما در واگذاری بنگاهها، پرداخت بموقع حقوق و بیمه کارگران، عدم کاهش سطح اشتغال و افزایش سطح تولید است. همچنین قرار است معاون اول دولت روز دوشنبه 20 مرداد(امروز) جلسهای با موضوع حل مشکلات شرکت کشت و صنعت هفتتپه برگزار کند. وی افزود: اگر خریداری پس از واگذاری بخواهد حقوق کارگران را ندهد یا سطح تولید را پایین بیاورد، قطعا دولت با او برخورد میکند.
پس از آن یکی از نمایندگان کارگران با اشاره به آمارهای تولید شرکت گفت: میزان تولید شکر قبل از واگذاری 57 هزار تن بوده است اما پس از واگذاری، این میزان به 19 هزار تن رسید. اگر نظارتی از سوی دولت وجود داشت، این روند باید یک جایی متوقف میشد.
در انتها علی نیکزاد که ریاست جلسه را بر عهده داشت، به جمعبندی اولویتها پرداخت و خطاب به نماینده دولت گفت: اولویتهایی که به اقدام فوری دولت نیاز دارد شامل تسریع در پرداخت حقوق معوقه کارگران، تمدید بیمه ایشان، تسریع در کشت نیشکر و بازگشت به کار کارگرانی است که به ناحق اخراج شدهاند. نایب رئیس مجلس همچنین تاکید کرد: در جلسه بعد گزارشی را از اهلیت یا عدم اهلیت کارفرما، برای تصمیمگیری درباره خلع ید او به مجلس ارائه دهید. وی افزود: مدیریت زمان کشت را به استاندار خوزستان میسپاریم و در صورتی که این اتفاق درست مدیریت نشود، وزیر کشور را استیضاح میکنیم.
* کجروی دولت در اجرای خصوصیسازی
با وجود اینکه به طور کلی اجرای سیاست خصوصیسازی در ایران کارنامه موفقی نداشته اما در دولت حسن روحانی نارساییها در اجرای این سیاست به اوج خود رسیده و رفته رفته در حال تبدیل شدن به یک بحران است.
دیگر هفتهای نیست که رسانهها خبری مبنی بر برگزاری اعتراضات کارگری منتشر نکنند. از جمله خصوصیسازیهای شکستخورده در سالهای اخیر را میتوان شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه، پالایشگاه کرمانشاه، کشت و صنعت مغان، آلومینیوم المهدی هرمزگان، کشت و صنعت کارون خوزستان، مجتمع گوشت اردبیل و... دانست؛ کارخانههایی که حکم قلب تپنده جغرافیای خود را دارند و حالا هزاران کارگر و کارمند این بنگاهها بیکار شدهاند. آش خصوصیسازی در دولت روحانی آنقدر شور شد که رئیس سازمان خصوصیسازی آن، یعنی میرعلی اشرف عبدالله پوریحسینی تحت پیگرد قانونی قرار گرفت. پوریحسینی، نماینده استان آذربایجان شرقی در دورههای سوم و ششم مجلس شورای اسلامی بود و در انتخابات ریاستجمهوری سال 1392 ریاست ستاد انتخاباتی حسن روحانی در آذربایجان شرقی را بر عهده داشت و اوایل مهر 1392 از سوی وزیر امور اقتصادی و دارایی به عنوان رئیس سازمان خصوصیسازی و معاون وزیر اقتصاد منصوب شد. واگذاریهایی که در زمان ریاست پوریحسینی انجام شد همواره پرحاشیه بود و خالی از اشکال نبودهاند.
پوریحسینی تا سال 1398 در این سازمان فعالیت داشت تا اینکه مرداد 1398 خبر بازداشت او با دستور مقامات قضایی و با اتهام اخلال در نظام اقتصادی کشور و تضییع گسترده اموال عمومی و دولتی در رسانهها منتشر شد و پرونده او اکنون در جریان رسیدگیهای قضایی است. تا انتشار حکم نهایی توسط قوهقضائیه نمیتوان بیش از این به این موضوع پرداخت اما آنچه روشن است اینکه بخش قابل توجهی از اتهامات وی مربوط به خصوصیسازیهایی است که در دوره مدیریتش انجام شده است.
* واگذاری رانتی هفتتپه
در این بین، مجموعه کشت و صنعت نیشکر هفتتپه را میتوان شاخصترین خصوصیسازی شکستخورده در دولت تدبیر و امید دانست. این شرکت قدیمیترین تولیدکننده شکر از نیشکر در ایران است و سابقهای بیش از 50 ساله دارد. شرکت هفتتپه سال 1394 به 2 جوان به اصطلاح سرمایهگذار به نامهای امید اسدبیگی و مهرداد رستمی واگذار شد. این دو از کمترین تخصص در امر کشاورزی و صنعت نیشکر برخوردار نبودند و همین موضوع نشاندهنده عدم توجه سازمان خصوصیسازی به اهلیت خریداران بود.
تا پیش از واگذاری هفتتپه به بخش خصوصی، میزان تولید و برداشت و فروش شکر این شرکت رشد صعودی داشت اما درست از زمانی که این واگذاری انجام شد، میزان تولید و برداشت و فروش و حتی صادرات این محصول استراتژیک در هفتتپه دچار افت شدید شد به نحوی که اکنون این مجموعه عظیم تولیدی در آستانه ورشکستگی قرار گرفته و این نتیجه خصوصیسازی غلطی است که در دوره ریاست پوریحسینی در دولت تدبیر و امید انجام شده است. آمارها نشان میدهد از زمان واگذاری این شرکت به بخش خصوصی، میزان تولید سالانه شکر آن از 70 هزار تن به 30 هزار تن رسیده و سطح زیرکشت آن از 8600 هکتار به 7300 هکتار کاهش یافته است. همچنین سطح برداشت نیشکر آن از متوسط 8400 هکتار به کمتر از متوسط 6700 هکتار تقلیل یافته و بدهیهای شرکت از حدود 400 میلیارد تومان به بیش از 1000 میلیارد تومان رسیده است. تمام فعالان کارگری این شرکت و اقتصاددانان و صاحبنظران و حتی دغدغهمندان روی این موضوع اتفاقنظر دارند که واگذاری مجموعه کشت و صنعت نیشکر هفتتپه باید مجددا بررسی شده و مدیریت این مجموعه به دولت بازگردد.
از سویی، نحوه واگذاری شرکت هفتتپه همچون سایر شرکتهایی که در دولت فعلی به بخش خصوصی واگذار شدند، خالی از اشکال نبوده و شائبههایی درباره قیمتگذاری آن مطرح شده است. به عنوان نمونه کشت و صنعت نیشکر هفتتپه در سال 1394 به قیمتی که در سال 1393 تعیین شده بود (290 میلیارد تومان) واگذار شد. این رقم تقسیط شد و در پرداخت اول اسدبیگی 6 میلیارد تومان در اختیار سازمان خصوصیسازی قرار داد، جالب اینجاست که در همین ابتدای مسیر این فرد تسهیلات 10 میلیاردی برای رونق تولید دریافت کرد. به زبان ساده سرمایه اولیه و آورده اسدبیگی توسط بانک پرداخت شد. جزئیاتی از پرداخت یا عدم پرداخت اقساط بعدی در دست نیست اما با وجود تولید این مجموعه اقتصادی، بازپرداخت این اقساط کار دشواری نبوده است.
ناگفته نماند این واگذاری غلط و بیضابطه، روی پرداخت حقوق و مزایای کارگران شرکت هم بیتاثیر نبود و طی این 5 سال، پرداخت حقوق کارگران بارها با تاخیر مواجه شد و این در حالی است که کارفرمای شرکت با سوءاستفاده از این شرایط، چندین بار در بازپرداخت تعهدات ارزی و تسهیلات اعتباری خود زمان خریده است.
در هفتههای جاری هم که دادگاه تخلفات ارزی و بانکی امید اسدبیگی به اتهام فساد 5/1 میلیارددلاری در حال برگزاری است، صرفا در یک فقره، طبق اظهارات نماینده دادستان به یکی از مدیران بانک مرکزی 700 سکه بهار آزادی داده است. با این حال وی مسأله حقوق کارگران را پیش کشیده و عنوان کرده به دلیل پرداخت حقوق کارگران از محل تسهیلات نتوانسته دیون خود را بازگرداند.
* سوءاستفاده اسدبیگی از کارگران
ناگفته نماند امید اسدبیگی اکنون به شرط پرداخت حقوق معوق کارگران و کارکنان شرکت در خارج از زندان به سر میبرد. با این حال هنوز معوقات آنان به طور کامل پرداخت نشده و قریب به 60 روز است کارگران این شرکت مقابل فرمانداری شوش برای تحقق مطالبات صنفی خود و به دلیل پرداخت نشدن ۳ ماه حقوقشان، اعتراض مسالمتآمیز برگزار میکنند، هر چند اسدبیگی بارها در دادگاه متهمان ارزی پرونده هفتتپه، وعده پرداخت حقوقها را داده و اظهار کرده است: «بعد از آنکه برای پرداخت حقوقهای کارگران و کارکنان با بحران مالی روبهرو شدم، یوروهای بانک مرکزی را برای حقوق مصرف کردم؛ موضوعی که در آن زمان جرم نبود». مسعود شاهمحمدی، نماینده دادستان در دادگاه رسیدگی به تخلفات این متهمان با اشاره به سوءاستفاده اسدبیگی از مطالبات معوق کارگران گفت: «آقای اسدبیگی حاکمیت را تحت فشار قرار میداد. میگفت چند میلیارد دارم؛ میتوانم با آنها پول برق را بدهم یا حقوق کارگران را! اینگونه حاکمیت را در دو راهی قرار میداد و حقوقها را پرداخت نمیکرد تا از آنان به عنوان سپر انسانی برای خود استفاده کند». با اتکا به گفتههای نماینده دادستان که این روزها از او به عنوان فردی که دغدغه مبارزه با فساد اقتصادی و رانت دارد یاد میشود، مشخص است که اسدبیگی از کارگران این شرکت و نام هفتتپه برای رسیدن به منافع خود، سوءاستفاده کرده است.
* پای استاندار خوزستان هم به پرونده هفتتپه باز شد
ماجرای هفتتپه و خصوصیسازی غلط دولت تدبیر اما پایان خطای دولت در این موضوع نبود، مسؤولان دولت پس از واگذاری مجموعه هفتتپه، هیچ نظارتی بر مدیریت این مجموعه نداشتند و نسبت به اعتراضات کارگران به مشکلات این مجموعه بیتفاوت بودند. در جریان واگذاری هفتتپه، بارها اعتراضات کارگران این شرکت مقابل فرمانداری شوش و حتی در خیابانهای این شهرستان و مقابل اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی شوش برگزار شد اما هیچگاه استاندار خوزستان و سایر مسؤولان استانی از فرماندار گرفته تا نمایندگان استاندار خوزستان صدای این اعتراضات را نشنیدند و اقدامی در جهت تحقق مطالبات صنفی این کارگران مظلوم انجام ندادند.
در بخشی از دادگاه مدیران هفتتپه، پای استاندار خوزستان هم به این پرونده باز شد. طبق گفتههای قاضی پرونده متهمان ارزی شرکت هفتتپه و نماینده دادستان و اظهارات متهمان پرونده، در جلسات ابتدایی این دادگاه از زد و بندهای امید اسدبیگی، پردهبرداری شده تا جایی که پای غلامرضا شریعتی، استاندار خوزستان و همسر او و مجتبی شهیدزاده، رئیس صندوق توسعه ملی، مدیر شعب استان تهران بانک کشاورزی و... به این جریان باز شد. حتی در چهارمین جلسه این دادگاه، نماینده دادستان خطاب به مدیر شعب استان تهران بانک کشاورزی میگوید: «چرا به امید اسدبیگی به عنوان یک مشتری ویژه، بدون ضوابط ۲۵۰ میلیون دلار ارز دادهاید؟ شما باید اعلام کنید این امر به سفارش چه اشخاصی بوده است؟» که این متهم در پاسخ به این سوال شاهمحمدی اظهار میکند: «در ۱۶ آبان ۹۶ جلسهای با حضور استاندار خوزستان و امید اسدبیگی در دفتر شهیدزاده، مدیرعامل وقت بانک کشاورزی برگزار شد و بر اساس این جلسه مقرر شد ما به اسدبیگی ارز پرداخت کنیم». حتی در این دادگاه مشخص شد که از سوی اسدبیگی 200 هزار دلار و هزینه سفر خارجی به همسر استاندار خوزستان پرداخت شده است که این نشان میدهد غلامرضا شریعتی، حامی بیچون و چرای اسدبیگی بوده و در جریان واگذاری این شرکت به او نیز دست داشته است، چرا که بارها گفته شده این شرکت به صورت سفارشی به اسدبیگی واگذار شده است.
با در نظر گرفتن تمام این موارد، علت بیتوجهی استاندار خوزستان به اعتراضات کارگری شرکت هفتتپه مشخص میشود.
***
عضو کمیسیون اصل 90 قانون اساسی مجلس در گفتوگو با «وطن امروز»:
غفلت از اهلیتسنجی و نظارت، علت مشکلات خصوصیسازی است
عضو کمیسیون اصل 90 قانون اساسی مجلس شورای اسلامی در تشریح علل مشکلات موجود در خصوصیسازی به «وطن امروز» گفت: در جلسهای که در کمیسیون تلفیق با موضوع بررسی مشکلات شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه برگزار شد، رئیس سازمان خصوصیسازی تاکید کرد در خصوصیسازی شرایط مختلفی برای واگذاری باید لحاظ شود که یکی از آن شروط داشتن اهلیت است، لذا مشکل عمده در واگذاریها کمبود قوانین و خلأهای قانونی نیست و عمده مشکلات ناشی از اجرای غلط و نبود نظارت بر اجرای قانون است.
سیدنظامالدین موسوی ادامه داد: مواردی که ما در واگذاریهایی مثل هفتتپه و هپکو مشاهده کردیم این بود که مجری قانون، قانون را رعایت نمیکند و نظارتی هم پس از واگذاری ندارد.
وی در رابطه با نحوه واگذاری شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه گفت: این واگذاری غلط بوده، چرا که خریدار هیچگونه اهلیتی نداشته است. وقتی یک بنگاه اقتصادی بویژه آنهایی که دارای هویت و تعداد زیادی کارگر هستند واگذار میشود، باید بر نحوه واگذاری و مدیریت پس از آن نظارت جدی و مستمر داشته باشیم.
موسوی افزود: این بنگاهها ملک شخصی افراد نیست که هرطور بخواهند با آن برخورد کنند. این شرکتها هویت و تاثیر منطقهای دارند و معیشت افراد زیادی از این شرکتها تامین میشود.
عضو کمیسیون اصل 90 مجلس گفت: خریدار تنها به دلیل داشتن پول نمیتواند صاحب یک بنگاه اقتصادی شود و باید اهلیت، دلبستگی به آن مجموعه و تخصص لازم را داشته باشد. در صورتی که شخص خریدار تخصص لازم برای آن کار را ندارد، باید از یک تیم مدیریتی قوی و متخصص بهره گیرد تا بتواند تداوم روند مثبت شرکت را حفظ کند.
وی در انتها تاکید کرد: در شروط حین واگذاری آمده است سطح اشتغال مجموعه واگذارشده نباید از آمار زمان واگذاری پایینتر بیاید و در عین حال سطح تولید باید افزایش پیدا کند. متاسفانه در واگذاریهای صورتگرفته مثل شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه، عدم رعایت تمام این موارد قابل مشاهده است.
***
نماینده مجلس در گفتوگو با «وطن امروز»:
دغدغه مجلس، بازنگری جدی در روند خصوصیسازی است
نماینده مردم تهران در مجلس در گفتوگو با «وطن امروز» با اشاره به اصلاحات مورد نیاز در سازوکار خصوصیسازی گفت: اصل 44 یک اصل مترقی در قانون اساسی است، این اصل سیاستها و اهداف کلی را مشخص میکند و قوانین فرودستی مانند جزئیات و نحوه اجرا در آییننامههای آن مشخص میشود. آییننامههای فرودستی نیاز به تجدیدنظر دارد اما اصلیترین موضوع برای تجدید نظر، شیوه اجرای خصوصیسازی است. احمد نادری در رابطه با شیوه اجرای خصوصیسازی اظهار داشت: در خصوصیسازیهای انجام شده که در آنها تخلفات فراوان صورت گرفته، یا خریدار اهلیت نداشته یا قیمت واگذاری دچار اشکال بوده یا نظارتی بعد از واگذاری وجود نداشته است. بروز هر یک از این تخلفات نشان از اجرای غلط این طرح توسط دولت است اما گاهی شاهد آن هستیم که هر ۳ مورد این تخلفات در برخی واگذاریها مثل واگذاری شرکت هفتتپه اتفاق افتاده است. این نماینده مجلس در تشریح چگونگی واگذاری شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه بیان کرد: زمینهای شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه مجموعا 30 هزار هکتار است که دولت تمام این زمینها را به همراه تمام ادوات و امکانات به قیمت ناچیز 6 میلیارد تومان واگذار کرده است. همچنین پس از واگذاری، دولت این شرکت را با 5 هزار نفر کارگر رها کرد. این بنگاه استراتژیک توسط دولت به یک فرد نااهل واگذار شد و پس از واگذاری نیز هیچ نظارتی توسط دولت صورت نگرفت. نادری درباره راهکار اصلاح خصوصیسازی خاطرنشان کرد: بعد نظارتی در خصوصیسازی باید تقویت شود. همچنین سازمانهای نظارتی نظیر سازمان بازرسی، مجلس شورای اسلامی، دیوان محاسبات و قوهقضائیه باید بر واگذاریها نظارت کنند و مدیریت جدی بر نظارت داشته باشد. دولت با خصوصیسازی شتابان و بیامان، بخش زیادی از اموال ملی را به افراد نااهل و بعضا معلومالحال و به سبب رابطهای که بین آنها و دولتمردان وجود داشته واگذار کرده است. این نوع خصوصیسازی باید متوقف شود. دولت به بهانه خصوصیسازی به مخصوصیسازی روی آورده است. وی در انتها تاکید کرد: دغدغه مجلس بازنگری جدی در روند خصوصیسازی است. اهداف کلی سیاستهای اصل 44، کوچک شدن دولت و واگذاری بنگاههای دولتی به بخش خصوصی به منظور بالا بردن تولید ناخالص داخلی است اما با شیوه اجرای این سیاستها توسط دولت، نقض غرض صورت گرفته است.
ارسال به دوستان
انتصاب جدید در وزارت خارجه آمریکا درباره استراتژی جدید ترامپ در قبال ایران چه میگوید؟
ضعیف و تکراری
* مسؤول جدید گروه اقدام ایران در وزارت خارجه آمریکا کیست؟
ثمانه اکوان: «رئیسجمهور آمریکا میخواهد در هر شرایطی نشان دهد که غیرقابل پیشبینی است»، «دونالد ترامپ از سیاست مرد دیوانه نیکسون استفاده میکند تا خود را غیرقابل پیشبینی نشان دهد»، «نقل قول همیشگی ترامپ مبنی بر اینکه «بگذارید ببینیم چه پیش میآید» مؤید این نکته است که نمیتوان روی کارهای او حسابی باز کرد»؛ اینها همه جملاتی است که درباره رئیسجمهور آمریکا گفته شده تا نشان دهد دونالد ترامپ، در بسیاری از امور و بویژه در سیاست خارجی غیرقابل پیشبینی است. با این حال همواره استثنائاتی هم در این میان وجود دارد و سیاست خارجی او در قبال ایران یکی از این استثنائات است. شاید بیرون آمدن آمریکا از توافق هستهای با ایران که 2 سال پیش انجام شد، تا حد زیادی شوکهکننده بود و این امر را ثابت کرد که نمیتوان انتظار داشت ترامپ از قاعده یا قانون خاصی در سیاست خارجی پیروی کند اما حالا با گذشت نزدیک به 4 سال از دوران فعالیت او در کاخ سفید، میتوان به روشنی بیان کرد که او طی چند ماه آینده باقیمانده تا زمان انتخابات ریاستجمهوری یا حتی بعد از آن در دوران احتمالی دور دوم ریاستجمهوریاش قرار است چه سیاستی در قبال ایران داشته باشد. ترامپ که این روزها در نظرسنجیهای انتخاباتی بشدت از بایدن عقب افتاده است، سعی دارد عقبماندگیهای خود را در زمینههایی جبران کند که به نظر میرسد دموکراتها حرفی برای گفتن داشتهاند. دموکراتها اگر چه در بسیاری از مسائل چون سیاست داخلی چندان هم ایده جذابی برای اداره آمریکا ندارند اما در سیاست خارجی معمولا دنیا را با خود همراه کردهاند. حالا دونالد ترامپ که نتوانسته میراث دولت قبلی دموکرات را در فضای بینالملل به صورت کامل از بین ببرد، به دنبال هنرنماییهای جدید خود در این عرصه در طول چند ماه آتی است. یکی از این عرصهها، عرصه رویارویی با ایران است. او روز شنبه بیان کرد که بهمحض رأی آوردن در دور دوم انتخابات ریاستجمهوریاش، با ایران به توافق میرسد. این ادعا در حالی بیان میشود که وضعیت فعلی رابطه 2 کشور چنین چشماندازی را پیش پای رئیسجمهور آمریکا نمیگذارد.
ایران بعد از به شهادت رسیدن سردار سلیمانی دیگر دلیلی برای مذاکره با آمریکا نمیبیند و در عین حال فشارهای بیرویه در کمپین فشار حداکثری، تهران را نسبت به انگیزههای دولت ترامپ در این باره بدگمان کرده است. در عین حال مجموع برآیند اقدامات سیاسی، نظامی، رسانهای و امنیتی آمریکا در مقابل ایران نشاندهنده حتی احتمال رسیدن به توافق و انجام شدن مذاکرهای برای رسیدن به توافق نیست. در اینجا این سؤال مطرح میشود که منظور ترامپ از رسیدن به توافق چیست و راهکار او برای کشاندن ایران پای میز مذاکرات جدید هستهای چیست؟ البته قبل از این باید به این سؤال نیز پاسخ داده شود که آیا توافقی که ترامپ به دنبال آن است، شباهتی به توافق پیشین هستهای دارد و آیا فرآیند مذاکرات نیز مانند فرآیند مذاکرات قبلی است؟ نگاهی به وضعیت رابطه تهران و واشنگتن نشان میدهد که 2 کشور تعاریف مختلفی از رسیدن به توافق یا حتی مذاکره دارند. در حالی که عدهای در داخل کشور معتقدند مذاکره به معنای به گفتوگو نشستن نمایندگان 2 دولت و پروسه امتیاز دادن و امتیاز گرفتن است- که در هر مذاکرهای دیده میشود- و در عین حال برخی تصور میکنند که مذاکره آمریکا با ایران به عنوان مذاکره 2 کشور از موضع برابر است، ترامپ چندین بار بیان کرده است که مذاکره در دولت او برای رسیدن به شرایط تسلیم ایران است. او در مدل مذاکراتی خود با کرهشمالی نیز بارها این مسأله را نشان داده است. درباره ایران که این مسائل به صورت آشکارتری مورد بحث قرار گرفته است. مهمترین ایرادات توافق اوباما با ایران در سال 2015 از نظر مشاوران ترامپ، مسأله میزان محدودیتها برای برنامه هستهای ایران، از بین نرفتن کامل این برنامه و دیده نشدن مسائلی چون فعالیتهای دفاعی ایران در حیطه موشکی یا حتی فعالیتهای ایران در منطقه و حتی به رسمیت نشناختن اسرائیل بوده است.
اما ترامپ قرار است برای رسیدن به هدف خود در قبال ایران چطور نمایندگان ایران را پای میز مذاکره مدنظر خودش بکشاند؟ اینجاست که تغییر رئیس گروه اقدام ایران و جایگزینی الیوت آبرامز با برایان هوک بیشتر این مسأله را شکافته و روشن میسازد.
برایان هوک از نزدیکان و همفکران جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی ترامپ بود. او که مسؤول اجرایی کردن کمپین فشار حداکثری آمریکا علیه ایران بود، مانند متحدش در کاخ سفید که نتوانست پروژه تغییر رژیم در ایران را پیاده کند، نتوانست موجبات ضعف یا زانو زدن ایران به واسطه تحریمها را فراهم کند و در نهایت با رفتن جان بولتون، او نیز به عنوان شکستخورده بعدی، کاخ سفید را ترک کرد. بعد از رفتن جان بولتون حالا سیاست خارجی دولت ترامپ به صورت کامل در دستهای مایک پمپئو قرار داده شده است. الیوت آبرامز که از مسؤولان بدنام و قدیمی وزارت خارجه آمریکاست حالا به عنوان رئیس گروه اقدام ایران و در واقع دست راست پمپئو درباره مقابله با ایران قرار داده شده است تا نشان داده شود سیاستهای کاخ سفید در حال شیفت کردن یکباره از بولتون به سمت پمپئو است اما این مسأله نباید فراموش شود که بولتون و پمپئو چندان هم فرقی با یکدیگر در نوع نگاه به ایران، ضرورت تلاش برای تغییر رژیم در ایران و استفاده از نیروهای اپوزیسیون بدنام خارج از ایران ندارند. جان بولتون و رودی جولیانی، 2 یار قدیمی ترامپ که حالا مورد خشم او واقع شدهاند، از طرفداران سرسخت منافقین بودند و مایک پمپئو هزینه تبلیغات رسانهای سلطنتطلبها و دیگر گروههای کوچکتر منفور در بین افکار عمومی را میدهد. اما این نوع طرز نگاه و این جانشینیها درباره آینده روابط ایران و آمریکا چه میگوید؟
مسأله اصلی اینجاست که صحبت ترامپ درباره اینکه «به محض انتخاب شدن در دور دوم ریاستجمهوری، با ایران به توافق میرسیم»، برای او چندان هم بیمنطق نیست. او میداند که از طریق ایده بولتون یعنی کمپین فشار حداکثری به نتیجهای نمیرسد و سعی دارد از طریق عمل کردن به توصیههای پمپئو این کار را جلو ببرد اما درواقع از این اصل نیز غافل است که ایران نه در برابر تحریمها به زانو درمیآید و نه در برابر اقدامات نفوذیها یا حتی اقدامات خرابکارانه گروههای اپوزیسیون در داخل کشور. ترامپ حالا از کسی خواسته برای ایران طراحی فروپاشی نظام داشته باشد که در کارنامهاش انجام چند کودتای ناموفق در آمریکای لاتین، چند کشتار مردم بیگناه در این منطقه و البته یک دروغگویی ماهرانه در مقابل اعضای کنگره را دارد. او در آخرین مأموریت خود در ونزوئلا نیز ناکام بود و جدا از اینکه نتوانست در طراحی سال 2002 خود حکومت هوگو چاوز را با کودتا از بین ببرد، بلکه در سال گذشته میلادی نیز نتوانست برنامهریزی مناسبی برای انجام کودتا در این کشور علیه دولت مادورو داشته باشد و نقشههایش برای حمله نظامی به این کشور نیز نتوانست راهی به وزارت دفاع آمریکا بیابد.
انتخاب آبرامز فرضیه همیشگی درباره شکستخورده بودن کمپین فشار حداکثری را تأیید کرد اما نشان میدهد که ترامپ، نقشههای بیشتری برای ایران دارد و به احتمال زیاد این نقشهها بیشتر از اینکه رویارویی نرمافزاری با ایران یا تحریمهای بیشتر باشد، به سمت تهدیدات سختافزاری میرود. ترامپ تصمیم خود برای تغییر رژیم در ایران را مدتهاست گرفته است. بولتون احتمالا از این مسأله ناراحت باشد، چراکه ترامپ اهداف او را قرار است با فرد دیگری در وزارت خارجه آمریکا اجرایی سازد اما ترامپ همچنان از یک مسأله غافل مانده است؛ ایران هم راهکارهای بولتونی و تهدید نظامی و تحریم اقتصادی را پشت سر گذاشته و از آنها بخوبی تجربه کسب کرده است و هم در طول 40 سال گذشته، با راهکارهایی که گروهکهای ضدانقلاب به کار گرفتهاند آشنایی دارد و از طیف فعالیتهایی که آبرامز پیشنهاد میدهد ترسی به دل راه نمیدهد. تجربه چند سال کار و فعالیتهای دانشمندان هستهای کشورمان در دولت اوباما و زیر سایه تهدید به ترور و استفاده از راههای نفوذ و خرابکاری که توسط دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی به کار گرفته شد، درسهای زیادی به ایران آموخته است. ایران حالا راه مقابله با این کمپین را نیز به خوبی بلد است و نشان داده توانایی مقابله با این مسأله را نیز دارد. ترامپ همانطور که مشاوران و همکاران سابقش بیان کردهاند، از تاریخ و بویژه تاریخ غرب آسیا و ایران چیزی نمیداند و دقیقا در حال تکرار کارهایی است که رئیسجمهورهای پیش از او نیز همان کارها را کرده و به شکست رسیدهاند. ترامپ شاید در رؤیای رسیدن به توافق تسلیمگونه از سوی ایران باشد اما نمیداند این پروژهها واقعا از قبل قابل پیشبینی بوده و راهکار ایران برای مقابله با این اقدام، میتواند شهرت او را در غیرقابل پیشبینی بودن بشدت زیر سؤال ببرد!
******
مسؤول جدید گروه اقدام ایران در وزارت خارجه آمریکا کیست؟
گروه سیاسی: برایان هوک، مسؤول گروه اقدام ایران قرار است جای خود را به الیوت آبرامز بدهد؛ چهره کهنهکار محافظهکار آمریکایی که البته در 3 ماه پایانی به انتخابات ریاستجمهوری عملا فرصتی برای اتخاذ راهبرد جدید ندارد و در بهترین شرایط باید همان مسیر برایان هوک را ادامه دهد.
آبرامز، دیپلمات کهنهکار و نومحافظهکار تندرویی که جایگزین هوک شده، متولد ژانویه ۱۹۴۸ است که اکنون به عنوان نماینده ویژه آمریکا در امور ونزوئلا فعالیت میکند.
الیوت آبرامز ۷۲ ساله در دورههای بوش و ریگان در سیاست خارجی آمریکا نقش داشت و در ماجرای «ایرانکنترا» در زمان ریاستجمهوری ریگان به اتهام پنهان کردن اطلاعات از کنگره مجبور به پاسخگویی در مقابل نمایندگان شد اما توسط «جرج دبلیو بوش» مورد عفو قرار گرفت. در دوران ریاستجمهوری جرج بوش که زمان حیات پردامنه نومحافظهکاران آمریکا بود، نام آبرامز جزو 4 نامی بود که در حمایت از اسرائیل و دفاع از راهبرد جنگ پیشدستانه علیه عراق و تغییر رژیم در ایران به چشم میخورد که در نوشتن و عملیاتیسازی پروژه «قرن جدید آمریکایی» در میانه دهه ٩٠ با یکدیگر همکار بودند.
آبرامز که با «آریل کاهانا» دیپلمات اسرائیلی روابط ویژه دارد، عضو شورای یادبود هولوکاست در آمریکاست که در بهبود روابط اسرائیل با آمریکا در دوره بوش نقش مهمی داشت. او پس از «ریچارد پرل» معروف به شاهزاده تاریکی، «پل ولفوویتز» و «جان بولتون» چهارمین فردی بود که در دوران بوش مطرح و در شورای امنیت ملی مشغول به کار بود.
این سیاستمدار بدنام آمریکایی به دلیل حمایتش از مداخله آمریکا در امور داخلی نیکاراگوئه و السالوادور همواره بحثبرانگیز بوده به طوری که اوایل سال ۱۹۸۲ میلادی زمانی که گزارشی از قتلعام ٧٠ هزار غیرنظامی به دست ارتش السالوادور در رسانههای آمریکایی منتشر شد، در گزارشی به کمیته سنا نوشت این گزارشها معتبر نیست و حادثهای بوده که در آن چریکها کشته شدند. او حامی دیکتاتور گواتمالا بود که به دلیل کشتن ۲۰۰ هزار نفر در جنگ داخلی محکوم به نسلکشی شد.
آبرامز همچنین مخالف نامزدی ترامپ بود و همین مخالفت سبب شد شانس انتخاب به عنوان قائممقام وزارت خارجه در زمان رکس تیلرسون را از دست بدهد.
در گزارشی که در خبرگزاری ایرنا آمده است «توماس جونو» استاد دانشگاه و نویسنده کتاب «فرصت بر باد رفته: رئالیسم نوکلاسیک و سیاست خارجی ایران» نسبت به آبرامز توصیفی صریح دارد و میگوید: او نسبت به هر کسی دیگر، نزدیکترین ارتباط را با شکستهای سیاست خارجی آمریکا دارد. مداخلهگریهای بیپروایانه، دروغ گفتن به کنگره، منفصل کردن متحدان، درس نگرفتن از اشتباهات گذشته و حماقتهای بیشتری در سیاست آمریکا نسبت به ایران انتظار میرود.
آبرامز که پست مدیر ارشد در شورای امنیت ملی آمریکا در امور خاورمیانه و آفریقای شمالی را در دوران جرج بوش به عهده داشت، طی 2 سال اخیر نماینده دولت ترامپ برای بررسی روندهای مربوط به تحولات در ونزوئلا بوده که ناکامی او در برکناری دولت مادورو موجب شد دولت ترامپ به ناچار دست از گزینه تغییر رژیم ونزوئلا بردارد.
به نوشته آبزرور، آبرامز سال ۲۰۰۲ میلادی در تلاش برای برنامهریزی کودتا علیه هوگو چاوز، رئیسجمهوری چپگرای ونزوئلا نقش داشته است.
کمتر از 100 روز تا انتخابات ریاستجمهوری آمریکا مانده و مهمترین پرونده روی میز آبرامز تلاش برای ممانعت از رفع تحریمهای تسلیحاتی ایران طبق مفاد برجام است؛ همان هدفی که هوک هم در پی آن بود.
تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران به یک موضوع حیثیتی برای آمریکا تبدیل شده است به گونهای که مقامات این کشور از جمله وزیر خارجه آمریکا تاکید کردند یقینا این تحریمها تمدید میشود. با این حال آمریکا هنوز نتوانسته است در فرصت کوتاه باقیمانده حتی میان متحدان خود یکپارچگی به وجود آورد. این در حالی است که رسانههای غربی و کارشناسان معتقدند حتی اگر کشورهای غربی عضور شورای امنیت سازمان ملل که متحد آمریکا نیز به حساب میآیند با سیاست این کشور درباره تمدید تحریمهای تسلیحاتی موافق باشند، چین و روسیه قطعا به این قطعنامه رأی منفی میدهند.
ارسال به دوستان
رئیس ستاد اجرایی فرمان امام(ره) خبر داد
آغاز تست انسانی واکسن کرونا از 2 هفته دیگر
رئیس ستاد اجرایی فرمان امام(ره) اعلام کرد تست انسانی واکسن کرونا ظرف 2 هفته آینده آغاز میشود. به گزارش ایسنا، محمد مخبر در حاشیه مراسم ارسال ۵۰۰۰ جهیزیه برای نوعروسان مناطق محروم، در جمع خبرنگاران با اشاره به فرمان رهبرانقلاب درباره حمایت از آسیبدیدگان کرونا، افزود: از ابتدای شیوع کرونا ماهانه ۳۰۰ میلیارد تومان بستههای معیشتی، بلاعوض و بهداشتی در سراسر کشور توزیع کردهایم و تقریبا هر ۴۵ روز یک بار توزیع اقلام معیشتی و بهداشتی را در دستور کار داریم. وی با اشاره به اهدای ۵ هزار جهیزیه به زوجهای جوان، افزود: با احتساب این جهیزیهها، ظرف 2 سال ۱۷ هزار جهیزیه در مناطق کمبرخوردار کشور توزیع کردهایم که ارزش هر جهیزیه ۱۴ میلیون تومان و شامل ۱۰ قلم جنس ایرانی است. رئیس ستاد اجرایی فرمان امام(ره) با اشاره به فرمان رهبر انقلاب در خصوص حمایت از آسیبدیدگان کرونا افزود: از ابتدای شیوع کرونا در کشور ماهانه ۳۰۰ میلیارد تومان بستههای معیشتی، بلاعوض و بهداشتی در سراسر کشور توزیع کردیم و تقریبا هر ۴۵ روز یک بار توزیع اقلام معیشتی و بهداشتی را در دستور کار داریم.
مخبر در پاسخ به سؤالی درباره مراحل ساخت «واکسن کرونا» توسط محققان دارویی ستاد اجرایی فرمان امام نیز گفت: از 3 مسیر تست حیوانی واکسن کرونا انجام شده است و با در نظر گرفتن پروتکلها و اخذ مجوزهای وزارت بهداشت، طی یک الی 2 هفته آینده تست انسانی آن شروع خواهد شد.
ارسال به دوستان
انتصاب جدید در وزارت خارجه آمریکا درباره استراتژی جدید ترامپ در قبال ایران چه میگوید؟
ضعیف و تکراری
ثمانه اکوان: «رئیسجمهور آمریکا میخواهد در هر شرایطی نشان دهد که غیرقابل پیشبینی است»، «دونالد ترامپ از سیاست مرد دیوانه نیکسون استفاده میکند تا خود را غیرقابل پیشبینی نشان دهد»، «نقل قول همیشگی ترامپ مبنی بر اینکه «بگذارید ببینیم چه پیش میآید» مؤید این نکته است که نمیتوان روی کارهای او حسابی باز کرد»؛ اینها همه جملاتی است که درباره رئیسجمهور آمریکا گفته شده تا نشان دهد دونالد ترامپ، در بسیاری از امور و بویژه در سیاست خارجی غیرقابل پیشبینی است. با این حال همواره استثنائاتی هم در این میان وجود دارد و سیاست خارجی او در قبال ایران یکی از این استثنائات است. شاید بیرون آمدن آمریکا از توافق هستهای با ایران که 2 سال پیش انجام شد، تا حد زیادی شوکهکننده بود و این امر را ثابت کرد که نمیتوان انتظار داشت ترامپ از قاعده یا قانون خاصی در سیاست خارجی پیروی کند اما حالا با گذشت نزدیک به 4 سال از دوران فعالیت او در کاخ سفید، میتوان به روشنی بیان کرد که او طی چند ماه آینده باقیمانده تا زمان انتخابات ریاستجمهوری یا حتی بعد از آن در دوران احتمالی دور دوم ریاستجمهوریاش قرار است چه سیاستی در قبال ایران داشته باشد. ترامپ که این روزها در نظرسنجیهای انتخاباتی بشدت از بایدن عقب افتاده است، سعی دارد عقبماندگیهای خود را در زمینههایی جبران کند که به نظر میرسد دموکراتها حرفی برای گفتن داشتهاند. دموکراتها اگر چه در بسیاری از مسائل چون سیاست داخلی چندان هم ایده جذابی برای اداره آمریکا ندارند اما در سیاست خارجی معمولا دنیا را با خود همراه کردهاند. حالا دونالد ترامپ که نتوانسته میراث دولت قبلی دموکرات را در فضای بینالملل به صورت کامل از بین ببرد، به دنبال هنرنماییهای جدید خود در این عرصه در طول چند ماه آتی است. یکی از این عرصهها، عرصه رویارویی با ایران است. او روز شنبه بیان کرد که بهمحض رأی آوردن در دور دوم انتخابات ریاستجمهوریاش، با ایران به توافق میرسد. این ادعا در حالی بیان میشود که وضعیت فعلی رابطه 2 کشور چنین چشماندازی را پیش پای رئیسجمهور آمریکا نمیگذارد.
ایران بعد از به شهادت رسیدن سردار سلیمانی دیگر دلیلی برای مذاکره با آمریکا نمیبیند و در عین حال فشارهای بیرویه در کمپین فشار حداکثری، تهران را نسبت به انگیزههای دولت ترامپ در این باره بدگمان کرده است. در عین حال مجموع برآیند اقدامات سیاسی، نظامی، رسانهای و امنیتی آمریکا در مقابل ایران نشاندهنده حتی احتمال رسیدن به توافق و انجام شدن مذاکرهای برای رسیدن به توافق نیست. در اینجا این سؤال مطرح میشود که منظور ترامپ از رسیدن به توافق چیست و راهکار او برای کشاندن ایران پای میز مذاکرات جدید هستهای چیست؟ البته قبل از این باید به این سؤال نیز پاسخ داده شود که آیا توافقی که ترامپ به دنبال آن است، شباهتی به توافق پیشین هستهای دارد و آیا فرآیند مذاکرات نیز مانند فرآیند مذاکرات قبلی است؟ نگاهی به وضعیت رابطه تهران و واشنگتن نشان میدهد که 2 کشور تعاریف مختلفی از رسیدن به توافق یا حتی مذاکره دارند. در حالی که عدهای در داخل کشور معتقدند مذاکره به معنای به گفتوگو نشستن نمایندگان 2 دولت و پروسه امتیاز دادن و امتیاز گرفتن است- که در هر مذاکرهای دیده میشود- و در عین حال برخی تصور میکنند که مذاکره آمریکا با ایران به عنوان مذاکره 2 کشور از موضع برابر است، ترامپ چندین بار بیان کرده است که مذاکره در دولت او برای رسیدن به شرایط تسلیم ایران است. او در مدل مذاکراتی خود با کرهشمالی نیز بارها این مسأله را نشان داده است. درباره ایران که این مسائل به صورت آشکارتری مورد بحث قرار گرفته است. مهمترین ایرادات توافق اوباما با ایران در سال 2015 از نظر مشاوران ترامپ، مسأله میزان محدودیتها برای برنامه هستهای ایران، از بین نرفتن کامل این برنامه و دیده نشدن مسائلی چون فعالیتهای دفاعی ایران در حیطه موشکی یا حتی فعالیتهای ایران در منطقه و حتی به رسمیت نشناختن اسرائیل بوده است.
اما ترامپ قرار است برای رسیدن به هدف خود در قبال ایران چطور نمایندگان ایران را پای میز مذاکره مدنظر خودش بکشاند؟ اینجاست که تغییر رئیس گروه اقدام ایران و جایگزینی الیوت آبرامز با برایان هوک بیشتر این مسأله را شکافته و روشن میسازد.
برایان هوک از نزدیکان و همفکران جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی ترامپ بود. او که مسؤول اجرایی کردن کمپین فشار حداکثری آمریکا علیه ایران بود، مانند متحدش در کاخ سفید که نتوانست پروژه تغییر رژیم در ایران را پیاده کند، نتوانست موجبات ضعف یا زانو زدن ایران به واسطه تحریمها را فراهم کند و در نهایت با رفتن جان بولتون، او نیز به عنوان شکستخورده بعدی، کاخ سفید را ترک کرد. بعد از رفتن جان بولتون حالا سیاست خارجی دولت ترامپ به صورت کامل در دستهای مایک پمپئو قرار داده شده است. الیوت آبرامز که از مسؤولان بدنام و قدیمی وزارت خارجه آمریکاست حالا به عنوان رئیس گروه اقدام ایران و در واقع دست راست پمپئو درباره مقابله با ایران قرار داده شده است تا نشان داده شود سیاستهای کاخ سفید در حال شیفت کردن یکباره از بولتون به سمت پمپئو است اما این مسأله نباید فراموش شود که بولتون و پمپئو چندان هم فرقی با یکدیگر در نوع نگاه به ایران، ضرورت تلاش برای تغییر رژیم در ایران و استفاده از نیروهای اپوزیسیون بدنام خارج از ایران ندارند. جان بولتون و رودی جولیانی، 2 یار قدیمی ترامپ که حالا مورد خشم او واقع شدهاند، از طرفداران سرسخت منافقین بودند و مایک پمپئو هزینه تبلیغات رسانهای سلطنتطلبها و دیگر گروههای کوچکتر منفور در بین افکار عمومی را میدهد. اما این نوع طرز نگاه و این جانشینیها درباره آینده روابط ایران و آمریکا چه میگوید؟
مسأله اصلی اینجاست که صحبت ترامپ درباره اینکه «به محض انتخاب شدن در دور دوم ریاستجمهوری، با ایران به توافق میرسیم»، برای او چندان هم بیمنطق نیست. او میداند که از طریق ایده بولتون یعنی کمپین فشار حداکثری به نتیجهای نمیرسد و سعی دارد از طریق عمل کردن به توصیههای پمپئو این کار را جلو ببرد اما درواقع از این اصل نیز غافل است که ایران نه در برابر تحریمها به زانو درمیآید و نه در برابر اقدامات نفوذیها یا حتی اقدامات خرابکارانه گروههای اپوزیسیون در داخل کشور. ترامپ حالا از کسی خواسته برای ایران طراحی فروپاشی نظام داشته باشد که در کارنامهاش انجام چند کودتای ناموفق در آمریکای لاتین، چند کشتار مردم بیگناه در این منطقه و البته یک دروغگویی ماهرانه در مقابل اعضای کنگره را دارد. او در آخرین مأموریت خود در ونزوئلا نیز ناکام بود و جدا از اینکه نتوانست در طراحی سال 2002 خود حکومت هوگو چاوز را با کودتا از بین ببرد، بلکه در سال گذشته میلادی نیز نتوانست برنامهریزی مناسبی برای انجام کودتا در این کشور علیه دولت مادورو داشته باشد و نقشههایش برای حمله نظامی به این کشور نیز نتوانست راهی به وزارت دفاع آمریکا بیابد.
انتخاب آبرامز فرضیه همیشگی درباره شکستخورده بودن کمپین فشار حداکثری را تأیید کرد اما نشان میدهد که ترامپ، نقشههای بیشتری برای ایران دارد و به احتمال زیاد این نقشهها بیشتر از اینکه رویارویی نرمافزاری با ایران یا تحریمهای بیشتر باشد، به سمت تهدیدات سختافزاری میرود. ترامپ تصمیم خود برای تغییر رژیم در ایران را مدتهاست گرفته است. بولتون احتمالا از این مسأله ناراحت باشد، چراکه ترامپ اهداف او را قرار است با فرد دیگری در وزارت خارجه آمریکا اجرایی سازد اما ترامپ همچنان از یک مسأله غافل مانده است؛ ایران هم راهکارهای بولتونی و تهدید نظامی و تحریم اقتصادی را پشت سر گذاشته و از آنها بخوبی تجربه کسب کرده است و هم در طول 40 سال گذشته، با راهکارهایی که گروهکهای ضدانقلاب به کار گرفتهاند آشنایی دارد و از طیف فعالیتهایی که آبرامز پیشنهاد میدهد ترسی به دل راه نمیدهد. تجربه چند سال کار و فعالیتهای دانشمندان هستهای کشورمان در دولت اوباما و زیر سایه تهدید به ترور و استفاده از راههای نفوذ و خرابکاری که توسط دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی به کار گرفته شد، درسهای زیادی به ایران آموخته است. ایران حالا راه مقابله با این کمپین را نیز به خوبی بلد است و نشان داده توانایی مقابله با این مسأله را نیز دارد. ترامپ همانطور که مشاوران و همکاران سابقش بیان کردهاند، از تاریخ و بویژه تاریخ غرب آسیا و ایران چیزی نمیداند و دقیقا در حال تکرار کارهایی است که رئیسجمهورهای پیش از او نیز همان کارها را کرده و به شکست رسیدهاند. ترامپ شاید در رؤیای رسیدن به توافق تسلیمگونه از سوی ایران باشد اما نمیداند این پروژهها واقعا از قبل قابل پیشبینی بوده و راهکار ایران برای مقابله با این اقدام، میتواند شهرت او را در غیرقابل پیشبینی بودن بشدت زیر سؤال ببرد!
ارسال به دوستان
خسارتی که سخت قابل جبران است
سیدهفاطمه حسینی: حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی در پیامی به ملت ایران به مناسبت فرارسیدن عید سعید قربان، با تأکید بر اینکه با وجود خسارات فراوان برجام، اصل صنعت هستهای حفظ شده است، فرمودند: «من علت مذاکره نکردن با آمریکاییها را بارها گفتهام اما برخی یا متوجه نمیشوند یا وانمود میکنند متوجه نشدهاند. هدف اصلی آمریکاییها از ادعای مذاکره، گرفتن تواناییهای حیاتی ملت ایران است. البته رئیسجمهور فعلی آمریکا هم به دنبال برخی منافع شخصی و انتخاباتی است، همچون استفاده تبلیغاتی از مذاکره با کره شمالی».
درباره اثبات خسارتبار بودن برجام، تاکنون مصادیق زیادی مطرح شده است. پس از امضای برجام در دوران ریاست جمهوری اوباما، شاهد «قبض تعهدات غرب» و «بسط تعهدات فنی ایران» بودیم. در دوران ریاستجمهوری ترامپ و با خروج کاخ سفید از توافق هستهای، «قبض تعهدات غرب» تبدیل به «محو تعهدات» آن شد! با این حال به سبب اعتماد دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان به تروئیکای اروپایی جهت تامین منافع ایران در برجام، تعهدات ایران در این سوی معادله به قوت خود باقی ماند! فراتر از آن، طرف مقابل با استفاده از ظرفیتهای تعبیهشده در برجام (به سود غرب)، همواره مکانیسم ماشه و احیای تحریمهای چندجانبه شورای امنیت علیه کشورمان را به مثابه یک ابزار علیه ایران به کار گرفت. شاید در این میان، یکی از معدود نقاط قوت برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت، لغو تحریم تسلیحاتی ایران در ابتدای پاییز امسال (سال 2020) بود! با این حال علاوه بر آمریکا، 3 کشور اروپایی نیز گزینه «تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران» را هر چند به صورت موقت مطرح کرده و به این ترتیب، تنها خاصیت برجام را نیز از بین بردهاند! چنانکه مشاهده میشود، حتی بر «ظرفیتهای انتزاعی و بالقوه برجام» نیز نمیتوان تکیه کرد، حال ظرفیتهای عملیاتی و کاربردی آن جای خود دارد! علاوه بر انتقاداتی که در ابعاد فنی بر سر موضوع عدم توازن میان دادهها و ستاندههای ایران و اعضای 1+5 در برجام مطرح میشود، به لحاظ راهبردی و سیاسی نیز انتقاد صریحی در این باره وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. متاسفانه بهرغم هشدار منتقدان دلسوز (که از سوی دولت و حامیان برجام متهم به کارشکنی در مذاکرات و طرفداری از تحریم ملت ایران میشدند!)، «توافق هستهای» تبدیل به یک «متغیر مستقل» و «توسعه اقتصادی کشور» مبدل به یک «متغیر وابسته» شد. به عبارت بهتر، برجام که در خوشبینانهترین حالت ممکن، میتوانست حکم یک «ابزار تاکتیکی محدود» را در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی کشورمان داشته باشد، تبدیل به یک «مرکز ثقل استراتژیک» شد. این بدترین و پرهزینهترین خطایی بود که دولت یازدهم در تعریف «جایگاه راهبردی برجام» انجام داد. از همان ابتدا مسجل بود برجام به دلیل «ابطالپذیر» بودن و «نقضپذیری» ابعاد مختلف آن از سوی بازیگران غربی، نمیتوانست حکم یک مرکز ثقل (Center Of Mass) در اقتصاد و سیاست خارجی کشورمان را داشته باشد اما در شرایطی که حتی تامین آب آشامیدنی مردم به انعقاد توافق هستهای گره خورد و سخن گفتن از «خزانه خالی» کشور با نامحرمانی که آرزوی دیرینه آنها نابودی نظام و ملت ایران بود، دیگر جایی برای «مواجهه منطقی» با یک توافق شدیدا بازدارنده و در عین حال نامتوازن باقی نگذاشت! اساسا مسؤولان دولت محترم و وزارت امور خارجه کشورمان هرگز نخواستند گزارهای به نام «ابطالپذیری برجام» را بپذیرند. در چنین فضایی، تصویر واقعی برجام در میان هزاران قرائت و برداشت مبالغهآمیز از توافق هستهای مفقود شد. این تصویر زمانی نمایان شد که رئیسجمهور آمریکا 18 اردیبهشتماه سال 97 در مقابل دوربینهای تلویزیونی قرار گرفت و خروج رسمی کشورش از توافق هستهای با ایران و دستور وضع دوباره تحریمهای ثانویه و یکجانبه علیه ملت ایران را صادر کرد!
شاید تنها موضوعی که میتوانست کمی تسلابخش دل منتقدان سیاست خارجی غربگرا و اقتصاد تحریممحور در کشورمان باشد، عبرت گرفتن هر چند دیرهنگام مسؤولان حوزه سیاست خارجی ما از ماجرای خروج یکجانبه آمریکا از برجام بود. با این حال، نه تنها این موضوع محقق نشد، بلکه شاهد مستغرق شدن برخی مسؤولان در میان واژگان «برجام اروپایی» و «اینستکس» بودیم! البته امروز پس از 2 سال، نتیجه تعهدات اتحادیه اروپایی درباره تامین منافع ایران در برجام کاملا قابل مشاهده است! تاسفبارتر اینکه پس از انهدام «برجام آمریکایی» و «برجام اروپایی» و هزینههایی که سرمایهگذاری روی آنها برای صنعت هستهای، اقتصاد و سیاست خارجی کشورمان ایجاد کرد، این بار قلب طرفداران مذاکره با آمریکا برای شکست ترامپ در انتخابات و حضور دوباره دموکراتها در کاخ سفید میتپد! با این حال، دیگر جایی برای آزمون و خطا در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی کشور وجود ندارد!
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|